ml<

اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً امام مهدی(ع) - آل یس

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 امام مهدی(ع) - آل یس

مخالفان حضرت مهدی(ع)

چهارشنبه 88 خرداد 20 ساعت 12:0 صبح

                                                                      
کندوکاو درباره مخالفان، نشان مى دهد سواى مستکبران که در سر لوحه قهر سپاه مهدى(ع)قرار دارند، بیشترین کارشکنى ها از جانب کسانى است که ادعاى موافقت با امام دارند و خود را از منتظران حضرت(ع)مى دانند . اینان، امام را نه به خاطر پیاده کردن اسلام اصیل، بلکه براى همراه کردن امام با آرزوها و هوس هاى خود مى خواهند. پس از پیوستن به امام، چون کارها را بر وفق مراد خود نمى بینند و ناچارند از منافع نامشروع خود درگذرند، به توجیه اهداف خود روى مى آورند و با سلاح دین و مذهب به جنگ امام مى روندکه به فرموده امام صادق (ع)چه بسیار ازکسانى که ادعاى پیروی او را دارند، ولى پس از ظهور حضرت، از او روى مى گردانند. (1)این جا به برخى از این افراد یاگروه ها اشاره مى کنیم:
1.راحت طلبان : راحت طلبى ریشه در خودپرستى دارد و خودخواهى منشأ همه مفاسد است . جمعى از مسلمانان مکه، پیش از هجرت به مدینه، خدمت پیامبر(ص)رسیده ابراز مى داشتند: مورد آزار دشمنانیم، اگر اجازه دهى با دشمنان مى جنگیم . پیامبر(ص) فرمود: اکنون مأمور به مبارزه نیستیم. دست نگه دارید. نماز بخوانید و زکات بدهید . پس از هجرت به مدینه و ایجاد آرامش نسبى در آن شهر، پس از آن که دستور جهاد نازل گشت، زبان به اعتراض گشودند که خدایا، چرا فرمان نبرد دادى و آن را مدتى به تأخیر نینداختى. قرآن، ریشه ترس و وحشت آنان را راحت طلبى مى شمرد و مردم را نسبت به فرجام آن هشدار مى دهد. (2)امام خمینى (ره)در طرز تفکر راحت طلبان مى گوید: مى گویند: اگر حضرت صاحب، خودشان مقتضى مى دانند، براى جهاد و مبارزه تشربف بیاورند، من که دلم براى اسلام بیشتر از آن حضرت نسوخته است و حضرت هم که این ها را مى بیند، خودشان بیایند، چرا من این کار را بکنم....(3)امام صادق(ع)مى فرمایند اگر شما براى یارى ما دعوت شدید، خواهید گفت: ما در تقیه هستیم و نمى توانیم شما را یارى دهیم.... (4)
2. جمود اندیشان : همیشه ظاهرگرایان از مهم ترین موانع احیاى دین و تحولات اجتماعى بوده اند. کسانى که به باطن و روح دین توجه نکرده و افق درک شان فراتراز پوست و قالب را نمى نگرد، لذا موجب مى شودکه در زمان هاى حساس، تکلیف را نشناسند و به رویارویى پیامبر و امامان (ع)کشانده شوند . در جریان نزول آیه روزه و نماز مسافر، پیامبر(ص)در سفر، دستور افطار دادند و خود روزه گشودند، ولى گروهى که به خیال مقدس مأبانه خود، هر سختى ثواب دارد، به روزه ادامه دادند. پیامبر با آنان برخورد کردو به ایشان لقب گناهکار داد(5)
امام صادق(ع)مى فرماید: آزردگى هایى که مهدى ما از روى نادانان روزگار خود متحمل مى شود، بیش از زحماتى است که به پیامبر از جاهلان زمان خود وارد شده . گفتم: چگونه؟ فرمود: پیامبر در زمانى برانگیخته شد که مردم، سنگ و درخت و چوب مى پرستیدند. قائم، آن گاه که قیام کند، مردم علیه او قرآن را تاویل مى کنند(6)
3 کافران ومنافقان :دو چهرگان که آینده خود را در خطر مى بینند، با پخش شایعه و همکارى با گروه هاى معارض، دشمنى خود را آشکار مى کنند . در مناطق مرزى، با دشمنان خارجى همدست مى شوند و در مرکز خلافت کوفه آشکارا با امام مى جنگند. حضرت پس از درهم شکستن مقاومت مخالفان، پیروزمندانه واردکوفه مى شود و منافقان را در ردیف سایر فرقه هاى منحرفِ نافرمان از میان بر مى دارد. (7)
1. میزان الحکمة رى شهرى ج 1 ص 292.
2. تفسیر قمی على بن ابراهیم قمی ج1 ص 44 1 ذیل آیه 71 سوره نساء
3.امام و روحانیت، مجموعه دیدگاه ها و سخنان امام درباره روحانیت ص 206.
4. وسائل الشیعه ج 11 ص 483
5. تفسیر نور الثقلین ج1 
6.غیبة نعمانى 
7. بحار الانوار ج 52 ص 388

                                                              


نوشته شده توسط : درویشی

نظرات دیگران [ نظر]


اشعاری زیبا در وصف امام زمان

شنبه 87 دی 28 ساعت 12:0 صبح

                                                                                

شاید این جمعه بیاید ... شــــــــــــاید ...

خبر آمد خبری در راه است
سرخوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید...شاید
پرده از چهره گشاید...شاید
دست افشان...پای کوبان می روم
بر در سلطان خوبان می روم
می روم بار دگر مستم کند
بی سر و بی پا و بی دستم کند
می روم کز خویشتن بیرون شوم
در پی لیلا رخی مجنون شوم
هر که نشناسد امام خویش را
بر که بسپارد زمان خویش را
با همه لحظه خوش آواییم
در به در کوچه ی تنهاییم
ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر
نغمه ی تو از همه پر شور تر
کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ی ما می شدی
مایه ی آسایه ی ما می شدی
هر که به دیدار تو نایل شود
یک شبه حلال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه ی ما را عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه ی جان من است
نامه ی تو خط اوان من است
ای نگهت خاست گه آفتاب
در من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده برانداز ز چشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یارومدد کار ما
کی و کجا وعده ی دیدار ما
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم
تویی که نقطه ی عطفی به اوج آیینم
کدام گوشه ی مشعر
کدام گوشه ی منا
به شوق وصل تو در انتظار بنشینم
ای زلیخا دست از دامان یوسف بازکش
تاصبا پیراهنش را سوی کنعان آورد
ببوسم خاک پاک جمکران را
تجلی خانه ی پیغمبران را  (
محمد رضا آقاسی)

گلزار زندگى

دل را زبیخودى سر از خود رمیدن است
جان را هواى از قفس تن پریدن است
از بیم مرگ نیست که سر داده‏ام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است
دستم نمى‏رسد که دل از سینه برکنم
بارى علاج شوق، گریبان دریدن است
شامم سیه‏تر است زگیسوى سرکشت
خورشید من برآى که وقت دمیدن است
سوى تو اى خلاصه گلزار زندگى
مرغ نگه در آرزوى پر کشیدن است
بگرفته آب و رنگ زفیض حضور تو
هرگل در این چمن که سزاوار دیدن است
با اهل درد شرح غم خود نمى‏کنم
تقدیر قصه دل من ناشنیدن است
آن را که لب به جام هوس گشت آشنا
روزى «امین» سزا لب حسرت گزیدن است‏

سید على خامنه‏اى.




صبح بی تو

صبح بی تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد

بی تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد

بی تو می گویند تعطیل است کار عشقبازی

عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد

جغد بر ویرانه می خواند به انکار تو

اماخاک این ویرانه ها بویی از آن گنجینه دارد

خواستم از رنجش دوری بگویم یادم آمد

عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد

روی آنم نیست تا در آرزو دستی برآرمای

خوش آن دستی که رنگ آبرو از پینه دارد

در هوای عاشقان پر می کشد با بیقراری

آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد

ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می گشاید

آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد

قیصر امین پور


مصطفی سیرت علی فر فاطمه عصمت حسن خو

هم حسین قدرت علی زهد و محمد علم مه رو

شاه جعفر فیض و کاظم حلم و هشتم قبله گیسو

هم تقی تقوا نقی بخشایش و هم عسکری مو

پادشاه عسکری طلعت نقی حشمت تقی فر

بوالحسن فرمان و موسی قدرت و تقدیر جعفر

علم باقر زهد سجاد و حسینی تاج و افسر

مجتبی حلم و رضیه عفت و صولت چو حیدر

مهدی قائم که در وی جمع اوصاف شهان شد

مصطفی اوصاف و مجلای خداوند جهان شد
امام خمینی(ره)


نوشته شده توسط : درویشی

نظرات دیگران [ نظر]


احادیثی از امام زمان(عج)

سه شنبه 87 آبان 28 ساعت 1:54 صبح

                                                         

1.ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم ویاد شما را از خاطر نبرده ایم اگر جز این بود گرفتاریهای بی امانی به شما روی می آورد و دشمنان شما را ریشه کن می کردند پس تقوای الهی پیشه کنید و حمایت و پشتیبانی از ما را فراموش نکنید.
(بحارالانوار ج 53ص 175)
2.هر یک از شما به آنچه که او را به دوستی ما نزدیک می سازد عمل کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و دل ما را به درد می آورد دوری گزیند.(بحارالانوار ج53 ص 176)
3.هرگاه خداوند به ما اجازه دهد که سخن گوییم حق ظاهر خواهد شد و باطل از میان خواهد رفت و خفقان برطرف خواهد شد.(بحارالانوار ج53 ص196)
4.هیچ چیز مثل نماز بینی شیطان را به خاک نمی مالد پس نماز بخوانید و شیطان را به خاک مذلت بکشانید.(بحارالانوار ج53ص182)
5.پناه می برم به خدا از نابینایی بعد از بینایی و از گمراهی بعد از راهیابی و از اعمال ناشایسته و فروافتادن در فتنه ها(بحارالانوار ج53 ص191)
6.حق با ما و در دست ماست کسی جز ما حق نگوید مگر آنکه مدعی دروغگو و افترا زننده باشد.(بحارالانوار ج53 ص191)
7.ظهور فرج موکول به اراده خداوند متعال است و هرکس برای ظهور ما وقت تعیین کند دروغگوست.(بحارالانوار ج53ص181)
8.وجود من برای اهل زمین سبب امان و آسایش است همچنان که ستارگان سبب امان آسمانند.(بحارالانوار ج53ص181)
9.بهره وری از من در دوران غیبت همانند منتفع شدن از آفتاب است آن هنگام که در پشت ابرها از دیده پنهان می شود.(بحارالانوارج53ص181)
10.علم و دانش ما به خبرهای شما احاطه دارد و چیزی از احوال شما بر ما پوشیده نمی ماند.(بحارالانوارج53ص181)
11.برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید زیرا همین دعا کردن فرج و گشایش شماست.(بحارالانوارج53ص181)
12.من آخرین نفر از اوصیاء هستم خداوند به وسیله من بلا را از امت و شیعیانم برطرف می سازد.(بحارالانوارج52ص30)
13.در حوادثی که واقع می شود به راویان سخن ما(فقها و مجتهدین)مراجعه کنید که آنها حجت و دلیل و راهنمای شما هستند و من حجت خداوند بر آنها می باشم.(بحارالانوارج2ص90)
14.حقانیت و واقعیت با ما اهل بیت رسول خدا(ص)است و کناره گیری عده ای از ما هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد چرا که ما دست پرورده های نیکوی پروردگاریم و دیگر مخلوقان خداوند پرورش یافتگان ما خواهند بود.(بحارالانوارج53ص178)
15.همانا خداوند متعال نسبت به حق اباء و امتناع دارد مگر آنکه به اتمام و کمال برسد و باطل نابود گردد.(بحارالانوارج53ص193)
16.من آن کسی هستم که در آخرالزمان با شمشیر ذوالفقار ظهور و قیام می کنم و زمین را پر از عدل و داد می نمایم همان گونه که پر از ظلم و جور شده است.(بحارالانوارج53ص179)
17.از خدا بترسید و تسلیم ما باشید امور خود را به ما واگذار کنید برماست که شما را بی نیاز و سیراب نماییم همان گونه که ورود شما بر چشمه معرفت به وسیله ما صورت گرفته است سعی نمایید به دنبال کشف آنچه از شما پنهان شده است نباشید.(بحارالانوارج3ص191)
18.اگر طلب مغفرت و آمرزش بعضی از شما برای همدیگر نبود هرکس روی زمین بود هلاک می شد مگر آن شیعیان خاصی که گفتارشان با کردارشان یکی است.(مستدرک ج5ص247)
19.سجده شکر بعد از هر نماز از بهترین و ضروری ترین سنت هاست.(بحارالانوارج52ص161)
20.قلوب ما ظرفهایی است برای مشیت و اراده الهی پس هرگاه او بخواهد ما نیز می خواهیم.(بحارالانوارج53ص51)
21.خدا با ماست و نیازی به دیگران نداریم و حق با ماست هر که از ما روی گرداند باکی نداریم.(بحارالانوارج53ص191)
22.برای هیچ کس جایز نیست که در اموال و چیزهای دیگران تصرف نماید مگر با اذن و اجازه صاحب و مالک آن.(بحارالانوارج53ص183)
23.همانا خداوند متعال ما اهل بیت را به وسیله احسان ونعمت هایش قانع و خود کفا گردانده است.(بحارالانوارج52ص38)
24.بین خداوند و هیچ یک از بندگانش خویشاوندی وجود ندارد و برای هرکس به اندازه اعمال و نیات او پاداش داده می شود هرکس مرا انکار نماید از شیعیان و دوستان ما نیست و سرنوشت او همچون فرزند حضرت نوح(ع) خواهد بود.(بحارالانوارج50ص227)
25.آگاه باشید که در هیچ حالتی زمین خالی از حجت خداوند نخواهد بود یا به طور ظاهر و آشکار و یا به طور مخفی و پنهان.(بحارالانوارج53ص191)
26.هدف و قصد خویش را نسبت به محبت و دوستی ما اهل بیت بر مبنای عمل به سنت و اجراء احکام الهی قرار دهید پس همانا که موعظه ها و سفارشات لازم را نموده ام و خداوند متعال نسبت به همه ما و شما گواه می باشد.(بحارالانوار ج53ص179)
برگرفته از کتاب در هستی تالیف دکتر عبدالکریم شمشیری 

 


نوشته شده توسط : درویشی

نظرات دیگران [ نظر]


اسامى و القاب حضرت مهدى(عج)

یکشنبه 87 شهریور 24 ساعت 9:26 عصر

                                                                

اسامی حضرت مهدی(عج):
محمّد، احمد، عبداللّه، محمود، مهدى، برهان، حجّت، حامد، خلف صالح، داعى، شرید صاحب، غائب، قائم، منتظر و... .

کنیه هاى آن حضرت عبارتند از: ابوالقاسم (هم کنیه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم))، ابوعبداللّه، اباصالح که مرحوم نورى ابو ابراهیم، ابوالحسن و ابوتراب را نیز از کنیه هاى ایشان شمرده است.
القاب امام مهدی(ع)
بقیّة اللّه: باقیمانده خدا در زمین.
خلیفة اللّه: جانشین خدا در میان خلایق.
وجه اللّه: مظهر جمال وجلال خدا، سمت و سوى الهى که اولیاى حق رو به او دارند.
باب اللّه: دروازه همه معارف الهى، درى که خدا جویان براى ورود به ساحت قدس الهى، قصدش می کنند.
داعى اللّه: دعوت کننده الهى، فرا خواننده مردم به سوى خدا، منادى راستین هدایت الى اللّه.
سبیل اللّه: راه خدا، که هرکس سلوکش را جز در راستاى آن قرار دهد سر انجامى جز هلاکت نخواهد داشت.
ولى اللّه: سر سپرده به ولایت خدا و حامل ولایت الهى، دوست خدا.
حجة اللّه: حجّت خدا، برهان پروردگار، آن کس که براى هدایتِ در دنیا، و حسابِ در آخرت به او احتجاج مى کنند.
نور اللّه: نور خاموشى ناپذیر خدا، ظاهر کننده همه معارف و حقایق توحیدى، مایه هدایت رهجویان.
عین اللّه: دیده بیدار خدا در میان خلق، دیدبان هستى، چشم خدا در مراقبت کردار بندگان.
سلالة النّبوّة: فرزند نبوّت، باقیمانده نسل پیامبران.
خاتم الاوصیاء: پایان بخش سلسله امامت، آخرین جانشین پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم).
علم الهدى: پرچم هدایت، رایت همیشه افراشته در راه اللّه، نشان مسیر حقیقت.
سفینة النّجاة: کشتى نجات، وسیله رهایى از غرقاب ضلالت، سفینه رستگارى.
عین الحیوة: چشمه زندگى، منبع حیات حقیقى.
القائم المنتظر: قیام کننده مورد انتظار، انقلابى بى نظیرى که همه صالحان چشم انتظار قیام جهانى اویند.
العدل المشتهر: عدالت مشهور، تحقق بخش عدالت موعود.
السیف الشاهر: شمشیر کشیده حق، شمشیر از نیام بر آمده در اقامه عدل و داد.
القمر الزّاهر: ماه درخشان، ماهتاب دلفروز شبهاى سیاه فتنه و جور.
شمس الظلاّم: خورشید آسمان هستى ظلمت گرفتگان، مهر تابنده در ظلمات زمین.
ربیع الأنام: بهار مردمان، سر فصل شکوفایى انسان، فصل اعتدال خلایق.
نضرة الأیّام: طراوت روزگار، شادابى زمان، سرّ سرسبزى دوباره تاریخ.
الدین المأثور: تجسّم دین، تجسید آیین بر جاى مانده از آثار پیامبران، خودِ دین، کیان آیین، رلدین المأثوروح مذهب.
الکتاب المسطور: قرآن مجسّم، کتاب نوشته شده با قلم تکوین، معجزه پیامبر در هیئت بشرى.
صاحب الأمر: دارنده ولایت امر الهى، صاحب فرمان و اختیاردار شریعت.
صاحب الزمان: اختیار دارِ زمانه، فرمانده کل هستى به اذن حق.
مطهّر الأرض: تطهیر کننده زمین که مسجد خداست، از بین برنده پلیدى و ناپاکى از بسیط خاک.
ناشر العدل: برپا دارنده عدالت، بر افرازنده پرچم عدل و داد در سراسر گیتى.
مهدى الامم: هدایتگر همه امّتها، راه یافته راهنماى همه طوایف بشریت.
جامع الکَلِم: گردآورنده همه کلمه ها بر اساس کلمه توحید، وحدت بخش همه صفها.
ناصر حق اللّه: یاریگر حقِ خدا، یاورِ حقیقت.
دلیل ارادة اللّه: راهنماى مردم به سوى مقاصد الهى، راه بلد و راهبر انسانها در راستاى اراده خداوند.
الثائر بأمر اللّه: قیام کننده به دستور الهى، بر انگیخته به فرمان پروردگار، شورنده بر غیر خدا به امر خدا.
محیى المؤمنین: احیاگر مؤمنان، حیاتبخش دلهاى اهل ایمان.
مبیر الکافرین: نابود کننده کافران، درهم شکننده کاخ کفر، هلاک کننده کفار.
معزّ المؤمنین: عزّت بخش مؤمنان، ارزش دهنده اهل ایمان.
مذلّ الکافرین: خوار کننده کافران، درهم شکننده جبروتِ کفر پیشگان.
منجى المستضعفین: نجات دهنده مستضعفان، رهایى بخش استضعاف کشیدگان.
سیف اللّه الّذى لاینبو: شمشیر قهر خدا که کندى نپذیرد.
میثاق اللّه الّذى أخذه: پیمان بندگى خدا که از بندگان گرفته شده.
مدار الدهر: مدار روزگار، محور گردونه وجود، مرکز پیدایش زمان.
ناموس العصر: نگهدارنده زمان، کیان هستى دوران.
کلمة اللّه التامه: کلمه تامّه خداوند، حجّت بالغه الهى.
تالى کتاب اللّه: تلاوت کننده کتاب خدا، قارى آیات کریمه قرآن.
وعداللّه الّذى ضمنه: وعده ضمانت شده خدا، پیمان تخلّف ناپذیر الهى.
رحمة اللّه الواسعة: رحمت بى پایان خدا، لطف و رحمت بى کرانه پروردگار رحمت گسترده حق.
حافظ اسرار رب العالمین: نگهبان اسرار پروردگار، حافظ رازهاى ربوبى.
معدن العلوم النبویّه: گنجینه دانشهاى پیامبرى ـ خزانه معارف نبوى.
نظام الدین: نظام بخش دین.
یعسوب المتقین: پیشواى متقین.
معزّ الاولیاء: عزت بخش یاران.
مذلّ الأعداء: خوار کننده دشمنان.
وارث الانبیاء: میراث بر پیامبران.
نور ابصار الورى: نور دیدگان خلایق.
الوتر الموتور: خونخواه شهیدان.
کاشف البلوى: بر طرف کننده بلاها.
المعد لقطع دابر الظلمه: مهیّا شده براى ریشه کن کردن ظالمان.
المنتظر لاقامة الأمت و العوج: مورد انتظار براى از بین بردن کژیها و نادرستى ها.
المترجى لازالة الجور و العدوان: مورد آرزو براى بر طرف کردن ستم و تجاوز.
المدّخّر لتجدید الفرائض و السنن: ذخیره شده براى تجدید واجبات و سنن الهى.
المؤمّل لاِحیاء الکتاب وحدوده: مورد امید براى زنده ساختن دوباره قرآن و حدود آن.
جامع الکلمة على التقوى: گرد آورنده مردم بر اساس تقوى.
السبب المتصل بین الأرض و السماء: واسطه بین آسمان و زمین، کانال رحمت حق بر خلق.
صاحب یوم الفتح و ناشررایة الهدى: صاحب روز پیروزى و بر افرازنده پرچم هدایت.
مؤلف شمل الصلاح و الرضا: الفت دهنده دلها بر اساس رضایت و درستکارى.
الطالب بدم المقتول بکربلا: خونخواه شهید کربلا.
المنصور على من اعتدى علیه وافترى: یارى شده علیه دشمنان وافترا زنندگان.
المضطرّ الّذى یجاب اذا دعى: پریشان و درماندهاى که چون دعا کند دعایش مستجاب شود.
 
 

  برگرفته ازhttp://www.jamkaran.info


نوشته شده توسط : درویشی

نظرات دیگران [ نظر]


شعری از شهید محمد رضا آقاسی

شنبه 87 تیر 15 ساعت 11:56 عصر

sشعری از شهید محمد رضا آقاسیs

ظهور نور

آمد گه شادمانی ای مردم

آن وعده آسمانی ای مردم

ای زنده دلان ظهور نزدیک است

هنگام ظهور نور نزدیک است

آن ماه به چاه رفته باز آید

قائم به اقامه نماز آید

او کیست همان که عدل و میزان است

کوبنده کل دین ستیزان است

او کیست همانکه سخت می تازد

تاکفر و نفاق را براندازد

ای امت سر فراز مرگ آگاه

خون خواه حسین میرسد از راه

مهدی نظری به ما عنایت کن

مارا به صراط خود هدایت کن

ای مرهم زخم بال جانبازان

در هم شکننده زبان بازان

از ذکر لب تو کام میگیرم

با یاد تو التیام می گیرم

مهدی اگر از منتظرانت بودیم

چون دیده نرگس نگرانت بودیم

با این همه رو سیاهی و سنگ دلی

ای کاش که از همسفرانت بودیم

کو سیصد و سیزده جوانمرد

تا مهدی منتظر در آید

کو دیده منتظر که مهدی

از چهره نقاب بر گشاید

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

چونان نماند و چنین نیزهم نخواهد ماند

بیا سپیده صادق , بیا حضور سحر

که می چکد زغمت از دو دیده خون جگر

از آن شبی که شرار تو غمگسار من است

سپند سوخته دل نام مستعار من است

بیا که می شود از چشمت استعاره گرفت

ز آسمان نگاهت گل ستاره گرفت

بیا بیا که عقابان قفس گرفتارند

تمام آینه ها داغدار زنگارند

بیا که جهان بی تو عرصه تنفس نیست

مجال دیدن آفاق و سیر انفس نیست

حضور آب ز کام تو وام می گیرد

لب عطش ز لبت التیام می گیرد

هجوم عطر بهار از کف تو می جوشد

بیا که باغ به دست تو سبز می پوشد


نوشته شده توسط : درویشی

نظرات دیگران [ نظر]


جزیره خضراء

جمعه 87 اردیبهشت 6 ساعت 11:29 عصر

                                                                                 

محل زندگى آن حضرت تعیین نشده است، و شاید مسکن معینى نداشته باشد و به طور ناشناس در بین مردم زندگى کند، شاید هم نقاط دور افتاده اى را براى زندگى انتخاب کرده باشد. در احادیث وارد شده است که در موسم حج حاضر مى شود و اعمال حج را به جا مى آورد، او مردم را مى شناسد اما مردم او را نمى شناسند.( [1]- بحارالانوار، ج 52، ص 152، به نقل از دادگستر جهان.)
اما در مورد «جزیره ى خضرا» مطالب زیادى نقل شده است و در بین علماى بزرگ و صاحب نظر در این مسأله اختلافاتى وجود دارد. نتیجه ى جمع بندى ها این مى شود که این مسأله مورد اتفاق همه نیست، زیرا طبق حکایت جزیره ى خضرا ـ که از فردى به نام على بن فاضل مازندرانى نقل شده است ـ امام زمان (علیه السلام)اولادى دارند که در جزایر دریاى سفید (بحر الابیض) زندگى مى کنند و با سید شمس الدین که خود را از فرزندان امام (علیه السلام)معرفى مى کند دیدار مى نماید و ... اصل این حکایت در بحارالانوار، ج 52، ص 159 تا 174 آمده است. در هر حال دسته اى از علما آن حکایت را صحیح و معتبر دانسته، و عده اى دیگر آن را مجعول و خالى از حقیقت مى دانند و هر دسته براى ادعاى خود دلایلى ذکر مى کنند; عمده ى دلایل مخالفین آن است که اولا: این حکایت سند صحیحى ندارد لذا نمى توان آن را پذیرفت. ثانیاً: در متن حکایت تناقضاتى به چشم مى خورد از جمله این که فردى به نام سید شمس الدین خود را نایب خاص امام زمان (علیه السلام) معرفى مى کند و مى گوید: من آن حضرت را اصلا ندیده ام، بعد در جاى دیگر خود سید شمس الدین مى گوید: من هر روز صبح جمعه براى زیارت امام زمان (علیه السلام) به آن کوه مى روم ... ثالثاً: در حکایت مزبور ادعا مى شود که در قرآن تحریفاتى واقع شده است، که این حرف با اصول اعتقادى اغلب مسلمانان بویژه شیعیان همخوانى ندارد. رابعاً: در لابه لاى مباحث این حکایت احکامى ذکر شده است که با اعتقادات و احکام فقهى فقهاى شیعه مخالفت دارد. به عنوان مثال: در طى این حکایت خمس مباح دانسته شده است یعنى پرداخت خمس براى شیعیان لازم نیست، در حالى که کسى این مطلب را بیان نمى کند و ... از طرف دیگر کسانى هم خواسته اند جزیره ى خضرا را همان مثلث برمودا معرفى کنند که این موضوع با حوادثى که بعدها رخ داده تکذیب شده است. در این باره کتاب هاى مفیدى تنظیم و منتشر شده است که به نقد و بررسى این مسأله پرداخته اند. به عنوان مثال مى توان به کتاب «جزیره ى خضرا، افسانه یا حقیقت» نوشته ى سید جعفر مرتضى عاملى، ترجمه ى ابوالفضل طریقه دار، و یا به کتاب «جزیره خضراء» تألیف علی اکبر مهدیپور مراجعه نمود.

                                                                      


نوشته شده توسط : درویشی

نظرات دیگران [ نظر]


<      1   2      

/body>

log