ml<

اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً درویشی - آل یس

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 درویشی - آل یس

نشانه های ظهور امام زمان

چهارشنبه 86 اسفند 1 ساعت 11:51 عصر

                                                                                   

sضرورت بیان نشانه‏های ظهورs
 الف) نشانه‏های عام و خاص
1. نشانه‏های عام:ابن عباس می‏گوید: «در شب معراج، مطالبی به رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وحی شد که باید به حضرت علی علیه‏السلام سفارش کند و به او در مورد ائمه بعد از آن حضرت که از فرزندانش هستند خبر داد؛ تا آنجا که فرمود: آخرین آنها نشانه هایی دارد؛ از جمله اینکه عیسی بن مریم پشت سرش نماز می‏خواند؛زمین را پر از عدل و داد می‏کند، چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد،... عرض کردم: خداوندا! آن کی خواهد شد؟ خداوند به من وحی کرد: هر گاه علم از میان برداشته شود و جهل و نادانی ظاهر شود؛ قرائتهای [قرآن [زیاد امّا عمل کم شود؛ قتل و کشتار زیاد شود، فقهاء و هدایت کنندگان واقعی کم شوند؛ علمای فاسق و خیانتکار زیاد شوند،... جور و فساد زیاد شود؛ منکر ظاهر شود؛ امت تو امر به منکر و نهی از معروف کنند،...»
«حضرت علی علیه‏السلام در جواب سؤال «صعصعة بن صوحان» ـ که از یاران آن حضرت بود ـ در باب دجّال و خروجش، و پیرامون نشانه‏هایی از ظهور امام زمان علیه‏السلام ، چنین فرمودند:علامت خروج و قیام دجال زمانی است که مردم نماز را ترک کنند [و در میان مردم بمیرد]، امانتها را ضایع کنند؛ دروغ گفتن را حلال شمارند؛ ربا بخورند؛ رشوه بگیرند؛ ساختمانها را محکم سازند و دین را به دنیا فروشند؛ مردمان کم عقل را بر کارها گمارند؛ زنان را در کارهای اجتماعی و شخصی طرف مشورت قرار دهند؛ قطع صله ارحام کنند؛ از هوا و هوس پیروی کنند و کشتار و خونریزی را کوچک شمارند،... .»
2. نشانه‏های خاص:بعضی از نشانه‏ها و علایم ظهور، به صورت خاص و با شاخصهای ویژه در افراد متعین، تبلور می‏یابد؛ مثلاً در روایات بسیاری ذکر شده است، که ظهور امام زمان علیه‏السلام در سال فرد و در روز فرد تحقق پیدا خواهد کرد. ظهور و خروج افرادی به نام «دجال» و «سفیانی» که مظهر ضلالت و گمراهی و نیز قیام افرادی مثل یمانی و سید خراسانی که سنبل هدایت هستند جزء علایم
خاص شمرده می‏شود و در احادیث، با اسم و رسم و با ویژگیهای مخصوصشان وارد شده است.امام باقر علیه‏السلام فرمودند:
 پرچمهای سیاهی از ناحیه خراسان بیرون می‏آید و به جانب کوفه به حرکت در می‏آید. پس چون مهدی ظاهر شود، اینان وی را دعوت به بیعت می‏کنند.»
و نیز امام باقر علیه‏السلام فرمود:
«برای مهدی ما، دو نشانه است که از هنگامی که خداوند آسمانها و زمین را خلق فرمود، سابقه ندارد: خسوف در شب اوّل ماه رمضان و کسوف در نیمه همان ماه. و این دو از زمانی که خداوند آسمانها و زمین را خلق کرده است، [این چنین ] وجود نداشته است.»
sب) نشانه‏های حتمی و غیر حتمیs

1. نشانه‏های حتمی:علایم و نشانه‏هایی که به طور قطع قبل از ظهور حضرت، رخ خواهند داد و در واقع، هیچ گونه قید و شرطی در ایجاد آنها لحاظ نشده است علایم حتمی نامیده می‏شوند و شاید بتوان گفت که ادعای ظهور قبل از تحقق آنها کذب و دروغ است.
امام سجاد علیه‏السلام فرمود:
 ظهور قائم، از ناحیه خداوند، قطعی و خروج سفیانی نیز، از جانب خداوند قطعی است و قائمی جز با سفیانی وجود ندارد.»امام صادق علیه‏السلام فرمود:
 [قیام] یمانی از نشانه‏های حتمی است.»
فضل بن شاذان از ابی حمزه ثمالی نقل می‏کند:
 به امام باقر علیه‏السلام عرض کردم: آیا خروج سفیانی حتمی است؟ فرمودند آری، صیحه آسمانی نیز از علایم حتمی است و طلوع خورشید از مغرب حتمی است. اختلاف بین بنی عباس در رابطه با حکومت، حتمی است. کشته شدن نفس زکیّه حتمی است، قیام قائم آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله حتمی است،...»
2. نشانه‏های غیر حتمی:بعضی از نشانه‏های ظهور قبل از ظهور، بطور مشروط رخ می‏دهند؛ یعنی اگر مقتضی آنها موجود و موانع مفقود باشد، تحققشان حتمی خواهد بود. در میان نشانه‏ها و علایم، آنچه حتمی شمرده شده، جزء محتومیات هستند و غیر از آنها که گروه بسیاری از علایم را تشکیل می‏دهند جزء علایم غیر حتمی شمرده می‏شوند.
sج: علایم با فاصله و بی‏فاصلهs
1. نشانه‏های نزدیک به وقت ظهور:در بعضی از روایات، تصریح شده که بعضی از علایم در سال ظهور امام زمان علیه‏السلام ، رخ می‏دهند؛ یعنی قبل از ظهور .
امام صادق علیه‏السلام فرمود:خروج سه کس: قیام خراسانی و سفیانی و یمانی، در یک سال و در یک ماه و یک روز خواهد بود و در این میان، هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی، به حق و هدایت دعوت نمی‏کند.»
امام باقر علیه‏السلام فرمود:بین ظهور مهدی علیه‏السلام و کشته شدن نفس زکیه، بیش از پانزده شب فاصله نیست.»
2. علایمی که با ظهور، فاصله زمانی دارد:بعضی از نشانه‏ها و علایم در بستر تاریخ با فاصله بسیاری با وقت ظهور تحقق می‏یابد؛ حتی بعضی از آنها قبل از تولد امام زمان رخ می‏نمایند و بعضی بعد از تولد و قبل از ظهور با فاصله زیاد، تحقق پیدا
کرده و خواهند کرد؛ چنان که شماری از آنها، همچون از هم گسستن بنی امیه و بنی عباس، خروج ابومسلم خراسانی، اختلاف بین مسلمانان و... اتفاق افتاده است
.
sد) علایم زمینی و آسمانیs
1. علایم طبیعی و زمینی:در میان نشانه‏ها و علایم ظهور، غالب آنها نشانه‏های طبیعی و زمینی‏اند و هر کدام در تثبیت حقانیت ظهور و قیام حضرت مهدی علیه‏السلام نقش اساسی دارند.امام علی علیه‏السلام فرمود: مردی از خاندان من، در سرزمین حرم قیام می‏کند، پس خبر خروج وی به سفیانی می‏رسد.وی، سپاهی از لشکریان خود رابرای جنگ، به سوی او می‏فرستد و آنان را شکست می‏دهد، آنگاه خود سفیانی با همراهانش به جنگ وی می‏روند و چون از سرزمین بیداء می‏گذرند، زمین آنان را فرو می‏برد و جز یک نفر، که خبر آنان را می‏آورد کسی از آنان نجات نمی‏یابد.»
نشانه هایی نظیر فرو رفتن سفیانی در بیداء، قیام یمانی، خراسانی، سفیانی، دجّال، قتل نفس زکیّه، جنگهای خونین و غیره ... از جمله علایم زمینی و طبیعی هستند.
2. علایم آسمانی
:صیحه آسمانی:امام صادق علیه‏السلام فرمود:هر گاه گوینده‏ای از آسمان ندا دهد که حق با اولاد محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است، در آن هنگام، ظهور مهدی علیه‏السلام به سر زبانها می‏افتد، و همه [شراب] دوستی او می‏نوشند و غیر او را یاد نمی‏کنند.»
ـ کسوف:امام صادق علیه‏السلام فرمود:نشانه ظهور مهدی علیه‏السلام کسوف خورشید در ماه مبارک رمضان است [و وقت کسوف] سیزدهم یا چهاردهم ماه رمضان خواهد بود.»
                                                                 
                                                                                               

 


نوشته شده توسط : درویشی

نظرات دیگران [ نظر]


اوقات مخصوص به امام زمان

سه شنبه 86 بهمن 30 ساعت 12:20 صبح

                                                                                                                                 

شب قدر 
اول : شب قدر که شب بروز و ظهور قدر و منزلت و میمنت و سلطنت و عظمت و جلالت امام عصر است ، به سبب نزول روح و آن قدر ملائکه است بر آن جناب که بر زمین جاى تنگ شود، براى تقدیر امور سال عباد هو اللّه تعالى .
در تفسیر على بن ابراهیم به چند سند معتبر از حضرت باقر و صادق و کاظم علیهم السلام روایت کرده که فرمودند در تفسیر آیه مبارکه : فیها یفرق کلّ امر حکیم .که خداوند تقدیر مى کند هر امرى را از حق و باطل و آنچه مى شود در این سال .و از براى خداوند است در آن بداء و مشیّت که پیش اندازد آنچه را بخواهد و تاءخیر نماید آنچه را بخواهد از آجال و ارزاق و بلایا و اعراض و امراض ، زیاده کند در آنها آنچه را که بخواهد و کم کند آنچه را که بخواهد و مى دهد آن را به رسول خداى صلى الله علیه و آله و مى دهد رسول خدا به امیرالمؤ منین علیه السلام و مى دهد آن را امیرالمؤ منین به ائمه علیهم السلام تا اینکه مى رسد به صاحب الزمان علیه السلام و شرط مى کند در آن بداء و مشیّت و تقدیم و تاءخیر را.و نیز در مقام ذکر مرغبات عبادت در شب قدر فرموده : چون حضرت صاحب الامر علیه السلام در تمام این شب با ملائکه مقرّبین محشور است و فوج فوج به خدمت او مى آیند و بر او سلام مى کنند وتقدیرات که براى او و سایر خلق شده است بر او عرض ‍ مى کنند، سزاوار نیست در چنین شبى تاءسى به امام خود نکنند و به غفلت به سر آورند.و نیز از قواعد عبادت آن شب شمرده که چون تقدیرات جمیع امور از عمر و مال و فرزند و عزّت و صحّت و توفیق اعمال خیر و سایر امور در این شب مى شود، اصلاح تمام احوال سال را در این شب خواهد بود و ممکن است که نام کسى در دیوان اشقیا نوشته باشد و در این شب تغییر یابد و از زمره سعادتمندان نوشته شود.در خبر معتبر است که : (هر که در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان ، هزار مرتبه سوره انا انزلناه را بخواند، هر آینه صبح کند با یقین شدید به اعتراف به آنچه مخصوص ماست از کرامتها در این شب ، به سبب آنچه در خواب بیند.)
روز جمعه
دوم : روز جمعه که از چند جهت اختصاص و تعلّق دارد به امام عصر علیه السلام :
یکى آنکه : ولادت با سعادت آن جناب ، در آن روز بوده ؛
و دیگر آنکه : ظهور موفورالسرور آن حضرت ، در آن روز خواهد بود و ترقّب و انتظار فرج در آن روز بیشتر از روزهاى دیگر است
چنانچه سیّد بن طاووس در (جمال الاسبوع ) از حضرت کاظم علیه السلام روایت کرده که فرمود به محمّد بن سنان در روز جمعه که : (آیا خواندى در این روز، واجب از دعا را؟)
پرسیدم : (کدام است ؟)فرمود: بگو:السلام علیک ایّها الیوم الجدید المتبارک الّذى جعله اللّه عیدا لاولیائه المطهّرین من الدنس الخارجین من البلوى المکرورین مع اولیائه المصفین من العکر الباذلین انفسهم فى محبّة اولیاء الرحمن تسلیما.آنگاه ملتفت شو به آفتاب و بگو:
السلام علیک ایّها الشمس الطالعة ... . الخ . بلکه جمعه ، از اسامى مبارک صاحب الامر علیه السلام است یا کنایه است از آن شخص شریف یا سبب نامیده شدن جمعه است به جمعه .چنانچه صدوق
در (خصال ) از صقر بن ابى دلف روایت کرده که :معنى روایت : (دشمنى نکنید با ایّام !)
حضرت امام على النقى علیه السلام فرمود در شرح حدیث رسول خدا صلى الله علیه و آله که فرمود: (دشمنى نکنید با روزها که آنها با شما دشمنى خواهند کرد.)پس فرمود: (روزها ماییم .)تا آنکه فرمود: (و جمعه پسر پسر من است
و به سوى او جمع مى شوند اهل حق .)
پس ، شنبه جدّ من رسول خدا صلى الله علیه و آله و یکشنبه امیرالمؤ منین علیه السلام و دوشنبه حسن و حسین علیهما السلام و سه شنبه على بن الحسین و محمّد بن على و جعفر بن محمّد علیهم السلام و چهارشنبه موسى بن جعفر و على بن موسى و محمّد بن على علیهم السلام و پنجشنبه من و پسر من حسن است و جمعه پسر او است ؛ و او مهدى منتظر شماست .آنگاه خواندند: بسم اللّه الرحمن الرحیم بقیّة اللّه خیرٌ لکم اِن کُنْتم مؤ منین .پس فرمود: (اوست واللّه ! بقیة اللّه .)
روز غدیر، بهترین عیدها است و آن هجدهم ذى الحجّة است که در روز جمعه بود و خروج مى کند قائم ما اهل بیت ، روز جمعه و برپا مى شود قیامت روز جمعه هیچ عملى بهتر نیست در روز جمعه از صلوات بر محمّد و آل او علیهم السلام
و علاّمه مجلسى در (بحار) نقل کرده از اصلى قدیم از مؤ لفات قدماى علماى ما که : چون نماز صبح را خواندى در روز جمعه ، ابتدا کن به این شهادت ، آنگاه به صلوات بر محمّد وآل او علیهم السّلام و آن دعایى است طولانى و بعضى از فقرات آن که متعلّق است به امام عصر علیه السلام این است :اللّهم کن لولیّک فى خلقک ولیا وحافظا وقائدا وناصرا حتى تسکنه ارضک طوعا وتمتعه ...و آخر دعا این است بالمثلات و ارهم الحسرات انک على کل شیى ءٍ قدیر.
 زیارت امام عصر در روز جمعه
و سیّد جلیل على بن طاووس در (جمال الاسبوع ) این زیارت را براى حجّت علیه السلام در روز جمعه نقل فرموده :
السّلام علیک یا حجّة اللّه فى ارضه السلام علیک یا عین اللّه فى خلقه السلام علیک یا نور اللّه ...و آخر دعا والاجارة فاضفنى واجرنى صلوات اللّه علیک و على اهل بیتک الطاهرین
و نیز مستحب است دعاى ندبه معروفه را که متعلّق است به آن حضرت  در روز جمعه بلکه در شب آن نیز،  روایت است که باید خوانده شود .
بهترین اعمال در روز جمعه :و نیز فرمودند که بهترین اعمال در روز جمعه ، گفتن : اللّهم صلّ على محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم است ، صد مرتبه بعد از نماز عصر روز جمعه و در بسیارى از ادعیه روز جمعه ، طلب نصرت و تعجیل فرج و ظهور شده است .
روز عاشورا
سوم : روز عاشورا که روز سرافراز شدن حضرت حجّت علیه السلام است از جانب خداوند عزّوجلّ به لقب قائم ؛ شیخ صدوق در (علل الشرایع ) روایت کرده از ابو حمزه ثمالى که گفت : گفتم به حضرت باقر علیه السلام : (یابن رسول اللّه ! آیا همه شما قائم به حق نیستید؟)فرمود: (بلى !)
گفتم : (پس چرا قائم علیه السلام را قائم مى گویند؟)
فرمود: (چون جدّم حسین علیه السلام کشته شد، ناله کردند ملائکه به سوى خداى تعالى و گریه و زارى نمودند و گفتند: (الهنا و سیّدنا! آیا اعراض خواهى فرمود از کسى که بکشد برگزیده تو و پسر برگزیده و مختار از خلق تو را؟)
پس خداوند وحى فرستاد به سوى ایشان که : (قرار گیرید اى ملائکه من ! قسم به عزّت و جلال خود که هر آینه البته انتقام مى کشم از ایشان ، هر چند بعد از زمانى باشد.)
آنگاه خداى تعالى ظاهر نمود ائمه از فرزندان حسین علیه السلام را براى ملائکه . پس ملائکه به این مسرور شدند. پس ناگاه دیدند که یکى از ایشان ایستاده و نماز مى کند. پس خداى عزّوجلّ فرمود: (به این ایستاده انتقام مى کشم از ایشان .) فرمود حضرت صادق علیه السلام : (منادى ندا مى کند به اسم حضرت قائم علیه السلام در شب بیست و سوم یعنى از ماه رمضان و خروج مى کند در روز عاشورا و آن روزى است که کشته شد در آن روز حسین بن على علیهما السلام .)فرمود که : (او حسین بن على علیهما السلام است که مظلوم کشته شد و ماییم اولیاى او و قائم از ما چون خروج کند و طلب نماید خون حسین علیه السلام را، پس مى کشد تا آنکه مى گویند اسراف کرد در کشتن .)
و فرمود: (مقتول ، حسین علیه السلام است و ولى او، قائم علیه السلام است و اسراف در قتل آن است که بکشد غیر قاتل او را.)شعار اصحاب آن حضرت علیه السلام این است : یا لثارات الحسین .و شیخ برقى رحمه الله در کتاب (محاسن )  روایت کرده اند از جناب صادق علیه السلام که فرمود: (خداوند موکّل کرده به حسین بن على علیهما السلام هفتاد هزار ملک که صلوات مى فرستند بر او، هر روز و ایشان ژولیده موى غبار آلوده اند از آن روز که آن حضرت کشته شده تا آن وقت که خداى خواسته .)
آنگاه حضرت صادق علیه السلام فرمود: (لاجرم واللّه ! موفق نمى شوید و موفق نخواهند شد هرگز تا آنکه برخیزد خونخواه حسین علیه السلام ، یعنى حضرت قائم علیه السلام .)
و نیز روایت کرده از ابوالصلت هروى که گفت : به خدمت حضرت رضا علیه السلام عرض کردم : (یا بن رسول اللّه ! چه مى فرمایى در حدیثى که روایت شد از حضرت صادق علیه السلام که فرمود: وقتى که حضرت قائم علیه السلام خروج کند، ذرّیه قاتلان امام حسین علیه السلام را به قتل آورد به سبب کردار پدرهاى ایشان ؟)حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: چنین است .
من عرض کردم که خداى عزّوجلّ فرموده : وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرى . چیست معناى این ؟ حق تعالى صادق است در جمیع اقوال خود ولکن ذرّیّه کشندگان حضرت امام حسین علیه السلام راضى بودند به کارهاى پدران خود و به آن فخر مى کردند و هر کسى که راضى به کارى باشد گویا خود، آن کار را کرده است و اگر مردى در مشرق کشته شود و مردى در مغرب از کشته شدن او راضى باشد، هر آینه این رضا شونده در نزد خداى عزّوجلّ شریک آن کشنده باشد.بدرستى که حضرت قائم علیه
السلام وقتى که بیرون آید، ایشان را مى کشد به سبب رضا بودن ایشان به فعل پدران خود.
از وقت زرد شدن آفتاب تا غروب آن در هر روز
چهارم : از وقت زرد شدن آفتاب تا غروب آن از هر روز، بنابر تقسیمى که علما کرده اند هر روز را از مطلع فجر تا غروب آفتاب به دوازده بخش  و هر قسمى منسوب به امامى .
سیّد جلیل على بن طاووس در کتاب (امان الاخطار) فرموده که : هر ساعتى از روز مختص است به یکى ازائمه علیهم السلام و از براى او دو دعاست .پس ساعت اوّلى ، از براى مولاى ما، على علیه السلام است و شمردند تا دوازدهم که براى مولاى ما مهدى است صلوات اللّه علیه و دعا کند انسان در هر ساعتى از آن ساعات به آنچه مخصوص اوست از دعوات ؛ چه اینکه روز کامل تابستان باشد یا روز زمستان ، کوتاهترین اوقات . زیرا که دعاها تقسیم مى شود دوازده قسمت ، هرچه باشد مقدار روز به مقتضاى اخبار.
اختصاص ساعت دوازدهم به امام عصر علیه السلام و دعاى مختص ‍ آن :و اما دو دعاى مختص به امام عصر که باید در   ساعت دوازدهم روز خوانده شود:اوّل آن ، این است :یا من توحد بنفسه عن خلقه یا من غنى عن خلقه بصنعه یا من عرف نفسه خلقه بلطفه ...و آخر دعا ان تصلّى على محمّد وآل محمّد وان تفعل بى کذا وکذا.
و اما دعاى دوم ، پس این است :
اللّهم یا خالق السقف المرفوع والمهاد الموضوع و رازق العاصى والمطیع ... و آخر دعا انک سمیع الدعاء برحمتک یا ارحم الراحمین .
عصر دوشنبه و پنجشنبه
عصر روز پنجشنبه ، که در آن دو وقت ، اعمال عباد عرض مى شود بر امام عصر علیه السلام چنان که در عصر هر امامى بر آن جناب عرض مى شد و در زمان حضرت رسول صلى الله علیه و آله بر آن جناب و موافق است به اعتبار شیخ طبرسى در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه شریفه :
وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ.گفته : اصحاب ما روایت کردند که اعمال امّت عرض مى شود بر پیغمبر صلى الله علیه و آله در هر دوشنبه و پنجشنبه ، پس مى شناسند آنها را و ایشانند مقصود از قول خداوند والمؤ منون .و نیز روایت کرده که : آن حضرت ، روز دوشنبه و پنجشنبه را روزه مى گرفتند. پس سبب آن را کسى از آن جناب پرسید. پس فرمود: (اعمال بالا مى رود در هر دوشنبه و پنجشنبه و دوست دارم که عمل من بالا رود در حالتى که من
صائم باشم .)پس سیّد فرمود: (سزاوار است که انسان در هر دوشنبه و پنجشنبه محافظت کند به هر طریقى در طلب توفیق و مبادا که در این دو روز، خود را مهمل بگذارد در استظهار در طاعت و اینکه کوشش کند در سلامتى از اضاعت به قدر امکان . زیرا که عقل و نقل هر دو اقتضا مى کند که وقت عرض عبد بر سلطان ، مستعد و متحفظ باشد به خلاف غیر آن از اوقات .)
وصیت سیّد بن طاووس به فرزند خود :و در (کشف المحجه ) به فرزندش وصیت کرده که : (عرض کن حاجات خود را بر حضرت مهدى صلوات اللّه علیه در هر روز دوشنبه و هر روز پنجشنبه از هر هفته به آن جناب بعد از سلام بر او به آن زیارت که اولش این است : سلام اللّه الکامل التام تا آخر آنچه گذشت در باب سابق و بگو : یااَیُّهَا الْعَزیز مَسَّنا وَاَهْلَنا الضُّرَ وَ جِئْنا بِبَضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَاَوْفِ لَنَا الْکَیْل وَتَصَدَّقْ عَلَیْنا اِنَّ اللّهَ یَجْزِى الْمُتَصَدِّقین . ونیز در شب و روز دوشنبه و پنجشنبه سعى کند در کردن عملى خالص که شاید به برکت آن ، از مفاسد باقى در گذرند و اختصاص ‍ دهد این دو روز را به بعضى اعمال ، چنان که در اخبار رسیده ، مثل :استحباب خواندن هزار مرتبه انا انزلناه در هریک از آنها.
و خواندن سوره هل اتى در نماز صبح هر دو روز. که هر دو سوره ، حال مختص است به
امام عصر علیه السلام .
جاروب کردن مسجد در هر دو روز.خواندن استغفار ماءثور در آخر روز پنجشنبه .
شب و روز نیمه شعبان

هفتم : شب و روز نیمه شعبان که ولادت با سعادت آن جناب علیه السلام در آن بوده و این نعمت عظیمه را خداوند، در آن به بندگانش عطا فرموده .  و اینکه مهدى صلى الله علیه و آله خواهد آمد در آخر الزمان در حالتى که منهدم شده ارکان دین انبیاء و مندرس شده آثار مراسم اوصیاء و منطمس شده آثار انوار اولیاء. پس پر مى کند زمین را از عدل و داد و حکمت ، چنان که پر شده از جور و جهل و ظلم .
دعاى مهم شب نیمه شعبان :آنگاه فرمود:این دعا را که قَسم است بر خداوند، به حق این مولود عظیم الشاءن بخواند در شب نیمه شعبان :اللّهم بحق لیلتنا هذه ومولودها وحجّتک وموعودها الّتى قرنت الى فضلها فضلا فتمت کلمتک صدقا وعدلا ...و آخر دعا الناطقین والعن جمیع الظالمین واحکم بیننا و بینهم یا احکم الحاکمین .
روز نوروز، روز ظهور امام عصر علیه السلام 
هشتم : روز نوروز که روز ظهور و ظفر امام عصر علیه السلام بر دجّال است . و آن روزى است که ظاهر مى شود قائم در آن روز و ظفر مى دهد او را  خداوند بر دجّال پس بر دار مى کشد او را بر کناسه کوفه .و هیچ روز نوروزى نیست مگر آنکه ما انتظار مى کشیم در آن  فرج را. زیرا که آن روز از ایّام ماست که فُرس ، آن را محافظت نمودند و شما، یعنى عرب ، آن را ضایع نمودید. و مؤ یّد این مقال است آنچه شیخ نعمانى در غیبت خود از ابى هاشم داوود بن قاسم بن جعفرى روایت کرده که گفت : بودیم در نزد ابى جعفر محمّد بن على الرضا علیهما السلام پس جارى شد ذکر سفیانى و آنچه رسیده بود در روایت که امر او از محتوم است .پس گفتم به ابوجعفر علیه السلام که : (آیا خداوند بداء خواهد فرمود در محتوم ؟)
فرمود: (آرى !)پس گفتم به آن جناب که : (مى ترسم که خداوند بداء فرماید در قائم علیه السلام .)فرمودند: (بدرستى که قائم علیه السلام از میعاد است و خداوند خلف نمى فرماید میعاد خود را.)و محتمل است که هر کدام از آن روز، روز یکى از حالات آن جناب باشد؛ چون خروج از قریه کرعه یا ظهور در مکّه معظمه یا زمان غلبه و قهر بر اعدا و قتل گردنکشان یا استقرار در کوفه که مقرّ سلطنت است .
 برگرفته از کتاب نجم الثاقب مرحوم حاج میرزا حُسین طبرسى نورى (ره )

  s     ss    s s    s   s s  s   s                                                                  

 sssssssssssss

 

 

 


نوشته شده توسط : درویشی

نظرات دیگران [ نظر]


حکایاتی زیبا از آیت الله بهجت

یکشنبه 86 بهمن 21 ساعت 12:53 صبح

1. ارزش نماز اول وقت
آقای مصباح می گوید: آیت الله بهجت از مرحوم آقای قاضی (ره) نقل می کردند که ایشان می فرمود:
« اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند! و یا فرمودند: به صورت من تف بیندازد. »
اول وقت سرّعظیمی است « حافظوا علی الصلوات: در انجام نمازها کوشا باشید. »
خود یک نکته ای است غیر از « أقیموا الصلوة: و نماز را بپا دارید. »
و همچنین که نماز گزار اهتمام داشته باشد و مقید باشد که نماز را اول وقت بخواند فی حدّ نفسه آثار زیادی دارد، هر چند حضور قلب هم نباشد. »
2 . ارزش کار خالصانه 
آقای قدس می گوید:
« روزی آقا در رابطه با پاداش عمل صالح اگر چه اندک باشد، فرمود:
یکی از علمای نجف روزی در مسیر راهش به فقیری یک درهم صدقه داد ( البته بیشتر ازآن نداشت ) شب در خواب دید او را به باغی مجلل و دارای قصری بسیار عالی و زیبا دعوت کرده اند که نظیر آن را کسی ندیده بود. پرسید این باغ و قصر از آن کیست؟ گفتند: ازآن شماست تعجب کرد که من در برابر این همه تشریفات، عملی انجام نداده ام. به او گفتند: تعجب کردی؟ گفت:آری. گفتند: تعجب نکن. این پاداش آن یک درهم شماست. که خالصانه و با حسن عمل انجام گرفته است. »
3. توجه تام به حضرت حقّ
باز می گوید:
« روزی آقا فرمود: در نجف رسم بود که طلاب در ایام زیارتی، دسته دسته و بسیاری از اوقات با پای پیاده برای زیارت عتبات عالیات می رفتند و شب را در بین راه به جهت خواندن نماز شب توقف و هر یک در گوشه ای مشغول نماز شب می شدند.
در یکی از سفرها آقای روحانی پیر مردی که همراه آنها بود بیشتر فاصله گرفت و مشغول نماز شب شد، ناگهان آقایان غرش و نعره شیری را از نزدیک شنیدند و در صدد بر آمدند که چه بکنند. دیدند شیر به سوی آن پیرمرد می رود، گفتند: « إنا لله و إنا إلیه راجعون » هیچ کاری نمی توانستند انجام بدهند، شیر رفت و رفت و رفت تا چند قدمی آن آقا ایستاد، آقا هم ظاهراً در رکعت وتر بود، شیر چند دقیقه کنار آقا ایستاد و آقا را نگاه می کرد، آقا هم مانند مجسمه ایستاده بود و هیچ تکان نمی خورد، بعد از دقایقی شیر حرکت کرد و رفت.
چون قدری دور شد آقایان دوان دوان به خدمت آقا رفتند و بعد از تمام شدن نماز وتر به او گفتند: آقا! از شیر نترسیدی؟ شگفت اینکه پا به فرار نگذاشتی، أحسنت! عجب دل قوی و با جرئتی داری؟ آقا فرمود: بله من ترسیدم، خیلی هم ترسیدم اما دیدم با فرار کردن از چنگال او نجات نمی یابم، لذا به خود گفتم که پس چه بهتر حال که باید طعمه شیر شوم، در حال مناجات و راز و نیاز با قاضی الحاجات باشم. و با این حال خوب از دنیا بروم. »
حجة الاسلام و المسلمین آقای تهرانی یکی از شاگردان آقا جریان فوق را به صورت ذیل از آیت الله بهجت نقل میکند:
« حضرت استاد این قضیه را مکرر به این صورت نقل می فرمودند که در نجف معروف شده بود که فلان آقا از شیر نمی ترسد و در بیابان شیر را دیده نترسیده است.

از خود آقا در این باره سؤال می کنند می فرماید: نه، من نیز خیلی از شیر می ترسم، ولی وقتی در بیابان مشغول نماز بودم ناگهان شیری از بالای کوه به سوی من سرازیر شد، با خود گفتم: بهتر است اینک که قدرت بر رهایی از شیر را ندارم فکر فرار را کنار گذارم و همچنان به نماز مشغول شوم، و چه بهتر که مرا در حال نماز بدرد، لذا از نماز دست بر نداشتم و هیچ عکس العملی از خود نشان ندادم، تا اینکه شیر نزدیک من آمد و دید من کاری نمی کنم، دورادور من گشت و رفت. 
4. توجه حضرت زهرا علیها السلام به فرزندان خود
همچنین آقای قدس می گوید:
« روزی آقا فرمودند یکی از ثروتمندان رشت که در نجف اشرف ساکن بود دختر خود را به ازدواج یک روحانی سید که خیلی فقیر بود در آورد، از آنجایی که خانم در خانواده ثروتمند بزرگ شده بود به هیچ وجه حوصله غذا درست کردن برای آقا را نداشت. شبی حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را در خواب دید، حضرت به او فرمود: دخترم، چرا با پسرم خوشرفتاری نداری و برای او غذا درست نمی کنی؟ وی در خواب جواب داد که من حال غذا درست کردن برای این آقا را ندارم. حضرت اصرار کردند و او همان جمله را تکرار کرد.
تا اینکه حضرت زهرا علیها السلام فرمودند: شما فقط مواد لازم خورشت را آماده بکن و داخل قابلمه بریز و روی چراغ بگذار، لازم نیست که دستکاری کنی.
در این هنگام از خواب بیدار شد و تعجب کرد، بعد به عنوان امتحان همان کار را انجام داد، وقت ظهر یا شام وقتی سرپوش را از قابلمه برداشت دید غذا آماده است و عطر خورشت خانه را معطر کرد. وی همواره به این صورت غذا می پخت و حتی روزی مهمان داشتند مهمان گفت من در طول عمرم اینطور غذا نخورده ام.
تعجب اینکه آن خانم با اینکه این کرامت را بارها می دید، باز حوصله درست کردن غذا را نداشت. »
5. تهذیب نفس، شرط درک خدمت امام زمان (عج)
حجة السلام قدس می گوید:
« روزی آقا فرمودند: در تهران استاد روحانیی بود که لُمعَتین را تدریس می کرد، مطلع شد که گاهی از یکی از طلاب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود.
روزی چاقوی استاد ( در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند ) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچه هایش برداشته و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود. و عصبانیت آقا نیز تمام نمی شود.
روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید:
« آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند. » آقا یادش می آید و تعجب می کند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است.

از اینجا دیگر یقین می کند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما کاری دارم. چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان(عج) مشرف می شوید؟
استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرف خود خدمت آقا را به او بگوید. استاد می گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرف به حقیر بدهند.

مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سؤال کند ولی به جهت طولانی شدن مدت، صبر آقا تمام میشود و روزی به وی می گوید: آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟ می بیند که وی ( به اصطلاح ) این پا و آن پا می کند. آقا می گوید: عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی ( و ما علی الرسول إلا البلاغ المبین )
آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقت ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم. »
6. اندیشه ای که بهتر از عبادت یک سال است
آقای قدس می گوید:
« روزی آقا می فرمود: یکی از علمای بزرگ نجف اشرف هنگام سحر و وقت نماز شب پسر نوجوانش را که در اطاق آقا خوابیده بود صدا زد و گفت: برخیز و چند رکعت نماز شب بخوان. پسر پاسخ داد: چشم.
آقا مشغول نماز شد و چند رکعت نماز خواند. ولی آقا زاده بر نخاست. مجدداً آقا او را صدا زد که: پسرم، پا شو چند رکعت نماز بخوان. باز پسر گفت: چشم.
آقا مشغول نماز شد ولی دید فرزندش از رختخواب بر نمی خیزد، برای بار سوم او را صدا زد. پسر گفت: حاج آقا، من دارم فکر می کنم، همان فکری که درباره آن در روایت آمده است که: امام صادق علیه السلام می
فرماید:
« تفکر ساعة خیر من عباده سنه: یک ساعت تفکر بهتر از یک سال عبادت است. »
آیت الله العظمی بهجت فرمودند: آقا پرخاش کرد و فرمود: ... و خود آیت الله بهجت کلمه را بر زبان جاری نکرد، ولی ما همه فهمیدیم که آن بزرگ مرد فرموده بود: پدر سوخته، آن فکری از عبادت یک یا شصت سال بهتر است که انسان را به خواندن نماز شب وادارد، نه اینکه انسان وقت نماز شب دراز بکشد و فکر بکند و به این بهانه از خواندن آن شانه خالی کند. »
7. توفیق مصونیت از گناه پیش از بلوغ
نیز می گوید:
« روزی آیت الله بهجت در رابطه با اینکه نیکان و بزرگان حتی پیش از بلوغشان هم مرتکب کارهای ناشایست نمی شدند، فرمود: یکی از اعاظم نجف می فرمود: من در دوران بچگی هرگاه می خواستم کاری را که برای افراد مکلف حرام است، انجام بدهم بی درنگ مانعی پیش می آمد و مرا از انجام دادن آن کار جلوگیری می کرد. من در زمان کوچکی خودم کاملاً مصون و محفوظ بودم، به طور قهری نه اختیاری.» 
 0010

 0011

 

 

 

 

 


نوشته شده توسط : درویشی

نظرات دیگران [ نظر]


 ذکر اعمال و آداب مخصوص ، جهت ملاقات آن حضرت
آدابى که به برکت آنها مى توان حضرت را زیارت کرد

 مداومت بر عمل نیک و عبادتى مشروعه و کوششى در انابه و تضرّع ، در مدت چهل روز به جهت این مقصد از اسباب قریبه و وسیله هاى عظیمه است ؛ چنان که معلوم شد که رفتن چهل شب چهارشنبه در مسجد سهله یا چهل شب جمعه در کوفه با اشتغال به عبادت از عملهاى متدواله معروفه است که بسیار دعواى تجربه کرده اند از علما و صلحاء.
و نیز زیارت سیّد الشهداء علیه السلام ، در چهل شب جمعه و امثال آن و ظاهرا مستندى مخصوص در دست ایشان نباشد، نه براى عدد مذکور و نه براى عمل جز آنچه از مطاوى کتاب و سنّت ظاهر مى شود که مداومت بر دعا در چهل روز مؤ ثّر است در اجابت و قبول بلکه مواظبت بر غذایى و شرابى حلال یا حرام در ایّام مذکوره سبب تغییر حالت و انتقال از صفتى شود به صفت دیگر، چه از نیک به بد یا از بد به نیک و همچنین سایر آنچه انسان مزاول آن است از لباس و مسکن و هم صحبت .

 

                                              
دعایى که به واسطه خواندن آن ، مى توان حضرت حجّت علیه السلام را در خواب یابیدارى دید
فصل : و اما اعمال مخصوصه براى حاجت مذکوره ، چه آنکه مختص به امام زمان علیه السلام باشد یا به مشارکت سایر ائمه بلکه انبیاء علیهم السلام پس چند چیز از آنها مذکور مى شود:اول : سیّد جلیل بن باقى در اختیار مصباح روایت کرده از حضرت صادق علیه السلام که فرمود: (هر کس بخواند بعد از هر نماز فریضه این دعا را، پس بدرستى که او خواهد دید امام ، م ح م د بن الحسن علیه و على آبائه السّلام را در بیدارى یا در خواب :
بسم اللّه الرحمن الرحیم
(اللّهم بلّغ مولانا صاحب الزمان اینما کان وحیثما کان من مشارق الارض ومغاربها سهلها وجبلها عنّى و عن والدى وعن ولدى واخوانى التحیّة والسّلام عدد خلق اللّه و زنة عرش اللّه وما احصاه کتابه واحاط به علمه .
اللّهم انّى اجدد له فى صبیحة هذا الیوم وما عشت فیه من ایّام حیاتى عهدا وعقدا وبیعة له فى عنقى لااحول عنها ولا ازول ابدا.
اللّهم اجعلنى من انصاره واعوانه والذّابین عنه والممتثلین لاوامره ونواهیه فى ایّامه والمستشهدین بین یدیه .
اللّهم فان حال بینى وبینه الموت الّذى جعلته على عبادک حتما مقتضیا فاخرجنى من قبرى مؤ تزرا کفنى شاهرا
سیفى مجردا
قناتى ملبیا دعوة الداعى فى الحاضر والبادى .
اللّهم ارنى الطلعة الرشیدة والغرّة الحمیدة واکحل بصرى بنظرة منّى الیه وعجّل فرجه وسهّل مخرجه .
اللّهم اشدد ازره وقوّ ظهره وطول عمره واعمر اللّهم به بلادک واحى به عبادک فانّک قلت وقولک الحق ظهر الفساد فى البرّ و البحر بما کسبت ایدى الناس ، فاظهر اللّهم لنا ولیّک وابن بنت نبیک المسمّى باسم رسولک صلواتک علیه وآله حتى لایظفر بشى ء من الباطل الا مزقه ویحق اللّه الحق بکلماته ویحققه .
اللّهم اکشف هذه الغمة عن هذه الامة بظهوره انّهم یرونه بعیدا ونریه قریبا وصلّى اللّه على محمد وآله .)مؤ لف گوید که : این دعا نسخ مختلفه و اسانید متعدّده دارد و در بعضى زیاده دارد و بعضى جمله اى از فقرات را ندارد و ابن طاووس ‍ روایت کرده که آن را چهل صباح بخوانند ولکن در جمیع آن روایات ، این ثمر مخصوص دیده نشده مگر در این خبر شریف و لهذا در صدد آن اختلافات بر نیامدیم .
دوم : شیخ ابراهیم کفعمى در (جنة الواقیة ) فرموده که : (دیدم در بعضى از کتب اصحاب خود که هر کس اراده کرده رؤ یت یکى از انبیاء و ائمه علیهم السلام را یا سایر مردم یا فرزندان خود را در خواب ، پس بخواند سوره (والشمس ) و (انّاانزلناه ) و (قل یاایّها الکافرون ) و (قل هو اللّه احد) و (معوذتین ). آنگاه بخواند اخلاص (قل هو اللّه احد) را صد مرتبه و صلوات بفرستد بر پیغمبر صلى الله علیه و آله صد مرتبه و بخوابد بر طرف راست ؛ پس ، بدرستى که خواهد دید آن را که قصد کرده ، ان شاء اللّه تعالى و سخن خواهد گفت با آنها به آنچه مى خواهد از سؤ ال و جواب .)
و دیدم در نسخه دیگر همین را به عینه جز آنکه گفته بجا مى آورد این را هفت شب بعد از دعایى که اولش این است : (اللّهم انت الحىّ الّذى ... .)
مخفى نماند که این دعا را سیّد على بن طاووس روایت کرده در کتاب (فلاح السایل ) به اسناد خود از بعضى از ائمه علیهم السلام که فرمود: (هرگاه اراده کردى که ببینى میّت خود را، پس بخواب با طهارت و بخواب بر طرف راست خود و بخوان تسبیح فاطمه زهرا علیها السلام را و بگو: اللّهم انت الحىّ ... الخ .)
شیخ طوسى در مصباح خود فرموده : (و کسى که اراده کرده دیدن میّتى را در خواب خود، پس بگوید در وقت خواب :
(اللّهم انت الحىّ الّذى لایوصف والایمان یعرف منه منک بداءت الاشیاء والیک تعود فما اقبل منها کنت ملجاءه ومنجاه و ما ادبر منها لم یکن له ملجاء ولا منجا منک الاّ الیک ، فاسئلک بلا اله الاّ انت واسئلک ببسم اللّه الرحمن الرحیم وبحق حبیبک محمّد صلى الله علیه و آله سیّدالنبیین وبحق على خیر الوصیین وبحق فاطمة سیّدة نساء العالمین وبحق الحسن والحسین الّذین جعلتهما سیّدى شباب اهل الجنّة اجمعین ان تصلّى على محمّد و آله و اهل بیته وان ترینى میتى فى الحال الّتى هو فیها.) پس ، بدرستى که تو خواهى دید او را ان شاء اللّه تعالى .
و مقتضاى عموم اول خبر که این دعا را براى میّت حتى انبیاء و ائمه علیهم السلام چه زنده و چه متوفّى ، مى شود خواند.
باید آن کسى که عمل به این نسخه مى کند تبدیل کند آخر دعا را به آنچه مناسب مقام امام زنده و پیغمبر زنده است ! بلکه ظاهر آن است که اگر براى نبى یا امام ، چه زنده و چه متوفى باشد، باید تغییر دهد و مؤ یّد این مطلب آنکه در کتاب (تسهیل الدواء) بعد از ذکر دعاى مذکور گفته که ذکر کرده بعضى از مشایخ ما رضوان اللّه علیهم که هر کس اراده کرده که ببیند یکى از انبیاء یا ائمّه هدى علیهم السلام را، پس بخواند دعاى مذکور را تا آنجا که (ان تصلّى على محمّد و آل محمّد.) آنگاه بگوید (ان ترینى فلانا) یعنى نام آن را که خواسته ، ببرد و بخواند بعد از آن سوره (والشمس )، (واللیل ) و (قدر) و (جحد) و (اخلاص ) و (معوّذتین ) را، آنگاه صد مرتبه سوره توحید را بخواند. پس ، هر که را اراده کرده ، خواهد دید و سؤ ال مى کند از او، آنچه را قصد کرده و جواب خواهد داد او را، ان شاء اللّه تعالى .
دعاى منقول از شیخ مفید رحمه الله جهت رؤ یت حضرات ائمه علیهم السلام
شیخ مفید رحمه الله در کتاب اختصاص روایت کرده از ابى المعزى از حضرت موسى بن جعفر علیهما السلام که گفت : شنیدم از آن حضرت که مى فرماید: (هر کسى که براى او حاجتى است به سوى خداوند تبارک و تعالى و اراده کرده که ما را ببیند و مقام و مرتبه خود را بداند، پس غسل نماید سر شب و مناجات کند به ما، یعنى واللّه العالم که با خداى تعالى مناجات کند به توسّط ما به اینکه قسم دهد او را به حق ما و متوسّل شود به حضرت او به وسیله ما که ما را به او بنمایاند و مقام او را در نزد ما به او نشان دهد.)
فرمود: (پس ، بدرستى که او خواهد دید ما را و مى آمرزد او را خداوند به سبب ما و پوشیده نمى شود بر او موضع و محل او.)
و بعضى گفته اند: (مراد از مناجات کردن به ما اینکه دیدن ما را از همّ خود قرار دهد و دیدن و محبّت ما را ذکر نفس خود گرداند که خواهد دید ایشان را.)
و این غسل مذکور
در این خبر به جهت حاجت مذکوره یکى از اغسال مستحبّه است که فقهاء رضوان اللّه علیهم ذکر فرمودند.
چنانچه علاّمه طباطبائى بحر العلوم رحمه الله در منظومه خود مى فرماید در ضمن غایات غسل :
ورؤ یة الامام فى المنام
 لدرک ما یقصد من مرام
و ظاهر، بلکه مقطوع این است که نظر سیّد به همین خبر باشد چنانچه صاحب مواهب و غیره تصریح کردند ولکن محقق جلیل و عالم نبیل ، جناب آخوند ملا زین العابدین گلپایگانى رحمه الله در شرح منظومه بعد از ذکر بیت مذکور فرموده که : دلالت مى کند بر او حدیث نبوى مروى در اقبال در اعمال نصف شعبان که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: (هر کس طهارت بگیرد در شب نیمه شعبان پس نیکو بجا آورد طهارت خود را.)
تا آنکه فرمود: (اگر بخواهد ببیند مرا در همان شب ، خواهد دید.)
این خبر، چون به ظاهر اختصاص دارد به آن حضرت ، لهذا آن را در سایر ائمه علیهم السلام جارى دانستند، به جهت پاره اى از اخبار که ایشان به منزله آن حضرتند. پس ، جارى مى شود در حق ایشان آنچه جارى است در
حق آن حضرت و این کلام متینى است ، چه عمومات منزله وفا مى کند که تا این موارد را شامل شود اما مراد سیّد رحمه الله از آن بیت ، این خبر نیست که باید مورد آن را که رسول خداى صلى الله علیه و آله است به تکلیف داخل کرد، چه اینکه آن جناب اگرچه امام است حقیقتا امّا در السنه فقها و محدثین بلکه تمام متشرعین رسم نشده آن ، بر آن حضرت و بنا بر عموم منزله که فرمودند بعدى ندارد و مناسب است ذکر چند عمل مختصر براى مقصود معهود:
روایت سیّد ابن طاووس براى دیدن امیرالمؤ منین علیه السلام در خواب
سیّد على بن طاووس در (فلاح السایل ) روایت کرده که از براى دیدن امیرالمؤ منین علیه السلام را در خواب ، این دعا را در وقت خوابیدن بخواند:
(اللّهم انّى اسئلک یا من لطفه خفىّ و ایادیه باسطة لاتنقضى اسئلک بلطفک الخفىّ الّذى ما لطفت به لبعد الاّ کفى ان ترینى مولاى على بن ابیطالب علیه السلام فى منامى .)اعمالى که با انجام آن مى توان پیامبر صلى الله علیه و آله را در خواب دید
اوّل : در تفسیر برهان و (مصباح کفعمى ) از کتاب (خواص القرآن ) منقول است که روایت کرده از حصرت صادق علیه السلام که : (هر کس مداومت کند خواندن سوره مزمّل را، مى بیند پیغمبر صلى الله علیه و آله را و سؤ ال مى کند از آن جناب ، آنچه مى خواهد و خداوند عطا مى فرماید به او، آنچه خواسته از خیر.)
بخ
دوّم : کفعمى روایت کرده که : (هرکس سوره قدر را در وقت زوال ، صد مرتبه بخواند پیغمبر صلى الله علیه و آله را خواب مى بیند.)
سوّم : محدث جلیل ، سیّد هبة اللّه بن ابى محمّد موسوى معاصر علامه در مجلد اوّل کتاب (مجموع الرّایق ) روایت کرده که : (هرکس ‍ مداومت کند تلاوت سوره جن را مى بیند پیغمبر صلى الله علیه و آله را و سؤ ال مى کند از او، آنچه مى خواهد.)
چهارم : و نیز در آنجا روایت شده که : (هرکس سوره قل یا ایّهاالکافرون را در نصف شب جمعه بخواند آن حضرت را خواهد دید.)
پنجم : خواندن دعاى مجیر با طهارت ، هفت مرتبه وقت خواب بعد از گرفتن هفت روز، روزه .
ششم : خواندن دعاى معروف به صحیفه که روایت است در (مهج الدعوات ) و غیره با طهارت ، پنج مرتبه . هر دو را شیخ کفعمى نقل فرموده .
هفتم : و نیز کفعمى از جناب صادق علیه السلام روایت کرده که : (هرکس
واند سوره قدر را بعد از صلوة زوال و پیش از ظهر بیست و یک مرتبه . نمى میرد تا اینکه ببیند پغمبر صلى الله علیه و آله را.)
هشتم : و نیز از (خواص القرآن ) نقل کرده که : (هرکس بخواند در شب جمعه بعد از اداى نماز شب ، سوره کوثر را هزار مرتبه ، صلوات بفرستد بر پیغمبر صلى الله علیه و آله هزار مرتبه ، مى بیند پیغمبر صلى الله علیه و آله را در خواب خود.)
نهم : در بعضى از مجامیع معتبره دیدم که : (هرکس اراده کرده که بیند سیّد بریّات صلى الله علیه و آله را در خواب ، پس دو رکعت نماز بخواند بعد از نماز عشا به هر سوره که خواسته ، آنگاه بخواند این دعا را صد مرتبه :
بسم الله الرحمن الرحیم
(یا نور النور یا مدبّر الامور بلّغ منّى روح محمّد وارواح آل محمّد تحیّة وسلاما.)

برگرفته از کتاب نجم الثاقب اثر مرحوم میرزا حسین طبرسی نوری(ره)

 

 


 


نوشته شده توسط : درویشی

نظرات دیگران [ نظر]


چند خاطره از مقام معظم رهبری

جمعه 86 بهمن 12 ساعت 12:10 صبح


 
 خاطرات و حکایات(1)
 خاطره‌ی رهبر معظم انقلاب از پدر بزرگوارشان

... از جمله خصوصیاتى که هم مرحوم والد و هم مرحوم مادر ما داشتند و واقعاً از چیزهاى عجیب بود و هر وقت فکر مى‌کنم، در کمتر کسى نظیر این را مى‌بینم، بى‌رغبتى آنها به افزایش زخارف دنیایى بود. همه‌ى ما واقعاً باید این خصوصیت را تمرین کنیم.

مرحوم شهید قاضى طباطبایى، امام جمعه‌ى تبریز، سال 51 این‌جا آمده بود؛ رو کرد به ما و گفت من چهل سال قبل با پدرم از تبریز به مشهد آمدم و براى دیدن آقا سرى به ایشان زدیم. آقا در چهل سال پیش همان جایى نشسته بود که الان نشسته، و من همان جایى نشسته‌ام که پدرم نشسته بود، و این اتاق و این خانه کمترین تغییرى نکرده است.

یک نسل عوض شده بود، اما ایشان مثل همان چهل سال پیش بود. وقتى اخوى - حسن آقا - مى‌خواست داماد شود، چون جایى نداشتیم، آن اتاق را خراب کردند و از آن، دو اتاق کوچکتر ساختند. زیرزمین پایین یک در داشت. در آن‌جا حمامى درست کردند و خانه شد حمام‌دار. البته آن موقع، دیگر ماها نبودیم. آن وقت جاى میهمان‌ها در اتاق بزرگ بود.
 
 خاطرات و حکایات(2)
 
اگر با اخلاق و « زبان خوش » به سراغ روح و دل جوانان بروید ...
مسجدى که بنده نماز مى‏خواندم، بین نماز مغرب و عشا هیچ وقت داخل مسجد جا نبود؛ همیشه بیرون مسجد هم جمعیت متراکم بود؛ هشتاد درصد جمعیت هم از قشر جوان بودند؛ براى خاطر اینکه با جوان تماس می گرفتیم. در همان سالها پوستینهاى وارونه مد شده بود و جوانان خیلى اهل مد آن را مى‏پوشیدند. یک روز دیدم جوانى که از این پوستینهاى وارونه پوشیده، صف اول نماز در پشت سجاد? من نشسته است؛ یک حاجى محترم بازارى هم که مرد خیلى فهمیده اى بود و من خیلى خوشم مى‏آمد که او در صف اول مى‏نشست، در کنار این جوان نشسته بود. دیدم رویش را به این جوان کرد و چیزى در گوشش گفت و این جوان یکباره مضطرب شد. برگشتم به آن حاجى محترم گفتم چه گفتى؟ به جای او جوان گفت چیزى نیست. فهمیدم که این آقا به او گفته که مناسب نیست شما با این لباس در صف اول بنشینید! گفتم نه آقا، اتفاقاً مناسب است شما همین‏جا بنشینید و تکان نخورید! گفتم حاجى! چرا مى‏گویى این جوان عقب برود؟ بگذار بدانند که جوان با لباسی از جنس پوستین وارونه هم مى‏تواند بیاید به ما اقتدا کند و نماز جماعت بخواند. برادران! اگر پول و امکانات هنرى سراغنداریم، اگر فعلاً ترجم? قرآن به زبان سعدى زمانه را نداریم، «اخلاق» که مى‏توانیم داشته باشیم؛ «فى صفة المؤمن بشره فى وجهه و حزنه فى قلبه». با اخلاق،سراغ  این جوانان و دلها و روحها و وراى قالبهاشان بروید؛ آن وقت تبلیغ انجام خواهد شد.
 
                                                                                          
خاطرات و حکایات(3) 
 
   سحرگاه بعد از فراق حضرت امام

فردای آن شبی که امام عزیز(ره)به جوار رحمت الهی پیوسته بودند، سحرگاه در حالت التهاب و حیرت، تفألی به قرآن زدم؛این آی? شریف? سور? کهف آمد: «وامّا من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنى و سنقول له من امرنا یسرا». دیدم واقعاً مصداق کامل این آیه، همین بزرگوار است. ایمان و عمل صالح و جزاى حسنى، بهترین پاداش براى اوست.


 خاطرات و حکایات(4)
 
حزب اللهی ؛ بی نظم و ترتیب نیست
یعنى آن شخص نظامى که جلوى شما مى‏آید، چنانچه دیدید یقه‏اش باز است، یا دکمه‏اش افتاده، بدانید که قطعاً در میدان جنگ کم خواهد آورد! نه اینکه اگر یقه‏اش بسته بود و دکمه‏اش نیفتاده بود، کار را تمام خواهد کرد؛ نه، این جزو موضوع است؛ تمام موضوع نیست. یعنى اگر همه چیزش تکمیل باشد، اما مثلاً وقتى پیش شما مى‏آید، ببینید بند پوتینش باز یا شل است، یقین کنید که او در میدان جنگ آن کارى که شما مى‏خواهید، نخواهد کرد. باید کارش شسته رفته، مرتب، منظم و پُر و پیمان - در همان زمانی که از او متوقع است - باشد؛ شل و ول راه رفتن معنا ندارد. یک وقت یک افسر عالى‏رتبه حزب‏اللهىِ مشهور در ارتش نزد من آمد و از بس مقدس‏مآب بود، با دمپایى پیش من حاضر شد! به او گفتم اگر بعد از این تو را این‏طورى دیدم، راهت نمى‏دهم؛ برو! ردش کردم؛ بعد دفعه دیگر که آمد، دیدم بله، پوتین مرتبى به پا کرده است! بعضیها حزب‏اللهى‏گرى را با شل و ول بودن و بى‏نظم و بى‏ترتیبى اشتباه مى‏گیرند؛ حزب‏اللهى‏گرى که این نیست. رئیس حزب‏اللهى‏هاى هم? تاریخ - یعنى امیرالمؤمنین (علیه‏السّلام) - مى‏فرماید: «و نظم امرکم»؛ باید منظم باشید. نظم چیست؟ همان آیینى است که از هرکسى خواسته‏اند. هرجا نظمى دارد؛ میدان جنگ هم نظمى دارد؛ نظامى هم نظم خاصى دارد؛ باید آن نظم را رعایت کنید.


 
 

 

 
  
 
 

برگرفته ازhttp://www.khamenei.ir 
 

 
 

 


 
 


نوشته شده توسط : درویشی

نظرات دیگران [ نظر]


عالم ذر (الست)

پنج شنبه 86 بهمن 11 ساعت 11:18 عصر

 

                                                                                          
  نگاهی گذرابه عالم ذر(الست)موطن عهد ومیثاق آدمیان

یکی ازآیاتی که مسأله توحید فطری را دربردارد و دلالت می کند که انسان دریک موطنی شاهد وحدانیت حق بوده و ربوبیت خدا رامشاهده کرده وبه طوری که قابل غفلت ونسیان نیست این آیه کریمه است:

«واذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم واشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیامه انا کنا نحن هذا غافلین اوتقولوا انما اشرک آباؤنا من قبل وکنا ذریه من بعدهم افتهلکنا بما فعل المبطلون»1 وای رسول ما به یاد آر (وخلق را متذکر ساز)هنگامی که خدای تو از پشت  فرزندان آدم ذریه آنها را برگرفت وآنها را برخود  گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم همه گفتند بلی ما به خدایی تو گواهی می دهیم که دیگردرروزقیامت نگویید ما از این واقعه غافل بودیم یا آن که نگویید که چون منحصراً پدران ما به دین شرک بودند وما هم فرزندان بعد از آنها بودیم آیا به عمل زشت اهل باطل ما را به هلاکت خواهی رسانید.؟

 

از حضرت صادق (علیه السلام)درتفسیر این آیه حدیثی واردشده که فرمود : « آن میثاق گرفته شده بود برآن ها برای خداوند به ربوبیت وبرای پیامبرانش به نبوت وبرای امیر المؤمنین وائمه به امامت.  پس فرمود خداوند: آیا نیستم پروردگا رشماو(نیست )محمد (صلی الله علیه وآله ) پیامبر شما وعلی امام شما و(نیستند )ائمه هدایت کنند گان شما ؟پس گفتند چرا پس فرمود خداوند «شهدنا ان تقولوا یوم القیامه» یعنی برای اینکه نگویید روز قیامت ما از این غافل بودیم  وتا آخر حدیث شریف...»

 

وازامام باقر (علیه السلام) روایت است: «بیرون آورد از پشت آدم ذریه اش را تا روز قیامت ،پس بیرون آمد مثل ذر. پس نفس خود را به آنها شناساند ونمایاند واگر نبود آن،هیچ کس پروردگارش را نمی شناخت و فرمود حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله ) هرمولودی متولد می شود برفطرت یعنی بر معرفت به این که خداوند عز وجل خالق اوست این چنین است فرمایش او.»

 

اما این که چرا به آن عالم، عالم ذر گفته اند نظرات مختلفی بیان شده که عمده آنها براین باورند که چون فرزندان آدم درآن عالم به شکل ذره های پراکنده بودند (عالم ذر )گفته اند وبرخی بیان داشته اند چون این میثاق درآن عالم از ذریه آدم گرفته شده عالم ذر گفته اند.

 


در عالم ذر میثاق گیرنده خدا بود و میثاق دهنده انسان وشاهد برآن خود انسان تا روز  قیامت که روز احتجاج است نگوید که من در غفلت بودم ودر پاسخ به این سؤال که چرا کافر شدی،  نگوید من از ربوبیت تو وعبودیت خودم غافل بودم . از همه پیمان گرفت تا اتمام حجت برآدمیان باشد ؟

 

اگر گفته شود چرا ما اقرار عالم ذر را به خاطر نداریم گوییم احوال کودکی وشیر خوارگی خود را نیز به یاد نداریم این دلیل برنبودن فطرت نیست . شاید بتوان گفت این حوادث  فراموش نشده اند بلکه فقط به ضمیر  ناخود آگاه ذهن ما سپرده شده اند وبه همین جهت است که به طور فطری معرفت بر یگانگی خدا ونبوت پیامبر (صلی الله علیه وآله ) و ولایت علی (علیه السلام ) داریم چون این پیامی است که دائماً از جانب ضمیر ناخودآگاه ذهن ما در وجودمان طنین انداز می شود و غیرمستقیم به ما متذکر می شود امام صادق (علیه السلام ) در جواب ابوبصیرکه ازامام درمورد مکان ومحل وقوع عالم ذر سؤال کرد فرمودند :« خداوند ذریه را طوری آفرید که سوال و جواب از او صحیح و ممکن باشد» و حضرت تعیین مکانی نکرد.3

 

درکشف الاسرار آمده که مکان آن میان مکه وطائف است،عده ای گفته اند در بهشت بوده اگرچه تعیین مکانی برای عالم ذر ممکن نیست اما آنچه از روایات دیگر بر می آید می توان این حدس را زد که مکان آن همان جایی است که صحرای محشر و قیامت درآن برپا خواهد شد . چون درروایات مربوطه اشاره به وجودبهشت وجهنم شده ونیز گفته شده برگشت به همان جا است ومعنای برگشت این است که ابتدا درجایی بوده وسپس به همان مکان باز می گردد. مخاطبان خدا در (عهد الست )ذرات با شعوریعنی انسانها بودند .وهر موجودی مورد خطاب قرار نگرفت بلکه انسان مکلف عاقل .ومی خواهد به شکل ذره ای باشد یا بدنی تمام داشته باشد .

 

آیا مشرکان وکافران هم  پاسخ بلی را گفته اند ؟ روایات دراین زمینه اشاره دارد به اخذ میثاق از بنی آدم در عالم ذر اما نه به یک شکل . برخی با قلب وزبان وبرخی تنها با زبان ،وکافران آنهایی هستند که تنها بلی گفتند ودراین دنیا هم آن معرفت را فرامو ش کردند وکافر شدند.4

دیوانگان ومجنونها چطور؟

 

آنها هم درآن عالم به سؤال خدا پاسخ داده اند چون در اصل خلقت خداوند نقص وکاستی وجود ندارد . اینها دراین دنیا به خاطربرخی عوامل مادی (اشکالات ژنتیکی ،حوادث  فیزیکی و...) دچار نقصان عقلی شدند ولی درآن عالم آنها هم دارای شعور ودرک سؤال خدا بوده اند .

 

پاورقی:

 

1.     سوره اعراف ،173-172

2.     تفسیر المیزان ،ج8ص404ـ400

3.     تفسیر المیزان ،جلد 8،ص425

4.     تلخیص از رساله عالم ذر،ص12

 برگرفته ازhttp://www.m-narjes.org/maaref/aghayed/aghayed15.htm#top

 


نوشته شده توسط : درویشی

نظرات دیگران [ نظر]


خواب و مکاشفه

شنبه 86 دی 29 ساعت 11:32 عصر

ادامه مطلب...

نوشته شده توسط : درویشی

نظرات دیگران [ نظر]


خواب ومکاشفه

شنبه 86 دی 29 ساعت 11:18 عصر

مرحوم "ملّا هاشم خراسانى" داستانى را در کتاب "منتخب التواریخ" آورده است که چکیده آن این است: "ملّا صادق یزدى" گفته است: زمانى که در یزد مشغول تحصیل بودم، مزاجم به هم خورد، طورى که از اجتماع منزوى شدم؛ سرانجام به قریه‏اى رفته و در گورستان آن قریه ساکن گشتم. روزى ندائى آمد که ملک الموتم و مأمور به قبض روحت هستم.
از استماع این صدا به حال احتضار خوابیدم و گفتم: چرا قبض روح نمى‏کنى؟


گفت: مرگت به تأخیر افتاد و باید به مقامات عالیه برسى، چند روزى با هم صحبت داشتیم تا اینکه شبى از شبها دستور داد که نیمه شب بر بالاى بام روم و اذان بگویم. این کار را کردم، او نام افرادى را برد و گفت که اینها اکنون مى‏آیند و به تو اعتراض مى‏کنند، به آنها اعتنا نکن. همان اشخاص آمدند و اعتراض نمودند که این اذان بر خلاف شرع است.
آن ندیم نامرئى به من گفت: به یکى از آنان (که در اعتراض اصرار مى‏ورزید) بگو: در خلوت مرتکب فلان خلاف شرع مى‏شوى، حالا من را از عبادت وا مى‏دارى؟


وقتى به او گفتم خجل شد و دیگر حرفى نزد.
چند روز به این منوال گذشت، آن نیروى غیر مرئى مرتّب اخبار غیبى مى‏داد و به دنبال آن مرا امر و نهى مى‏کرد، تا اینکه روزى گفت: امام زمان در مکّه ظهور کرده است و تو باید به حضور ایشان بروى، اگر مایل باشى تو را بر ابر سوار کنم و به مکّه ببرم.
گفتم: هرچه را بهتر مى‏دانى انجام ده.
گفت: برو بالاى بام و صلوات بفرست و به هوا راه برو.
رفتم بالاى بام؛ وقتى نزدیک پرتگاه آمدم، ترسیدم که خود را به هوا بسپارم، ایستادم هرچه اصرار کرد برو نپذیرفتم، وقتى از من مأیوس شد گفت: در اثر مخالفت با من، خود را از وصول به مقامات انداختى، مى‏روم نزد میرزا على محمّد شیرازى که او قابلیّت دارد. دیگر او را ندیدم و صدایش را نشنیدم. از اهل منزل خواستم قدرى کباب برایم تهیه کنند، مقدارى کباب را بو کردم و مقدارى را خوردم، رفته رفته در اثر تقویت سالم شدم، آن وقت ملتفت شدم که آن نیرو که من را بر خلاف دستورات شرعى مى‏خواند، نیروى شیطانى بود و از این راه در صدد اضلال و فریب من بود. بعد از چند روز، خبر میرزا على  محمّد شیرازى منتشر شد، دانستم که او باطل است در حالى که هنوز اسم او را نشنیده بودم.
کوتاه سخن اینکه این جهان پر از اسرار پنهانى است، امّا هر جریان نامرئى، جریان رحمانى نیست، بلکه بسیارى از آنها شیطانى است. مدّعیان کشف و شهود در بسیارى از موارد گرفتار تخیّلات و مکاشفات شیطانى مى‏گردند و آنها را به حساب ملاقات با ابرار مى‏گذارند و خود و دیگران را به گمراهى مى‏کشند. با توجّه به این آیات (وَإِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلى أَوْلِیائِهِم)   قالَ عِفْریتٌ مِنَ الْجِنِّ أَناَ آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ)  و امثال آن حکایت، نباید به هر رازى دلخوش و به هر آوازى پایبند شویم. بلکه سعادت دنیا و آخرت در پیروى از این آیه قرآن است.
 (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصّادِقینَ).
یعنى با پیروى از معصومین (محمّد و آل محمّدعلیهم‏السلام) باید مسیر تقوا را طى کنیم.
سفارش مرحوم آیت اللَّه محقق داماد


مرحوم "آیت اللَّه سیّد محمّد محقّق داماد" که از علماى طراز اول حوزه قم بود، به مناسبتى فرمود: بعضى از افراد تنبل که به حوزه مى‏آیند وقتى با سختیهاى تحصیل و گستردگى علم اصول مواجه مى‏شوند، مى‏گویند: اصول از علوم مستحدث و از ساخته‏هاى اهل سنّت است، باید سراغ اخبار اهل بیت‏علیهم‏السلام رفت؛ بعد از چندى با مشکلات تعارض اخبار و مبهمات بعضى از روایات برخورد مى‏کنند، مى‏بینند این روش هم به طول مى‏انجامد، خود را به مقدّسى مى‏زنند و مى‏گویند: باید از راه سیر و سلوک و عرفان وارد شد. غافل از اینکه تا زحمت کشیده نشود انسان به جایى نمى‏رسد.
 باید حالات بزرگان را خواند تا معلوم شود که (لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلّا ما سَعى).
اصلاح حال براى حصول موفقیت


نگارنده قبول دارد که ترک گناه و انجام فرائض و نوافل، صفاى باطن ایجاد مى‏کند و در موفقیت، تأثیرى بسزا دارد. در حدیث هم آمده است: "من اخلص للّه أربعین یوما فجّر اللّه ینابیع الحکمة من قلبه على  لسانه"؛"هر کسى چهل روز خود را براى پروردگار خالص کند، ابواب حکمت برایش باز مى‏شود"، ولى این امر علّت تامّ براى ترقیات علمى نیست، بلکه جزء علت است و اجزاى دیگر علت تامه، زحمت کشیدن و ادامه درس وبحث است.
یک نمونه از اشتباهات


در سال ( 1340) شمسى در مشهد مقدس به تحصیل اشتغال داشتم، گرچه بخشى از کتاب "مطوّل" را در قم خوانده بودم، در عین حال همان درس را نزد مرحوم آقاى ادیب نیشابورى فرا مى‏گرفتم.
چون آقاى ادیب ماهى 350ریال از افرادى که در درس مطوّل شرکت مى‏کردند دریافت مى‏نمود، چند نفر با این جانب قرار گذاشتند که به عذر نداشتن شهریه، در درس آقاى ادیب شرکت نکنند و به جاى آن، این جانب درس هر روز را روز بعد براى ایشان تقریر کنم.
یکى از آنان تا مدتى در آن جلسه شرکت نکرد، بعدا با چهره‏اى فرسوده واندامى کوبیده پیدایش شد؛ از او سؤال کردم: کجا بودى؟ گفت: من دیدم با این شیوه درس خواندن، دیر به مقصد مى‏رسم، از طرفى شنیده بودم که بابا طاهر عریان از روستا به شهر آمد و از طلّاب پرسید چه کار کنم که من هم عالم شوم؟ آنها به شوخى گفتند: باید در دلِ شبِ زمستان لخت شد و رفت در حوض مدرسه، تا به علم لدنّى رسید.
من هم یک شب که همه در خواب بودند، مقدارى از یخ حوض را شکسته و با اندام لخت به قصد ملا شدن داخل حوض رفتم. وقتى خواستم بیرون بیایم دریچه حوض را گم کردم و نزدیک بود خفه شوم، بالاخره با تلاش زیاد دریچه را پیدا کردم و بیرون آمدم؛ از آن روز گرفتار بیمارى واستخوان درد شده‏ام و چیزى هم بر علمم اضافه نشده است.
عدم حجیّت رؤیا ومکاشفه


مرحوم "ملا احمد نراقى" که از اساتید شیخ انصارى است، در کتاب "مناهج الاحکام" مى‏فرماید: بعضى از علماى امامیه، قول و فعل معصوم را که در خواب صادر شود حجت دانسته‏اند، امّإ؛ اکثریت قریب به اتفاق علما بر خلاف این قول مشى نموده‏اند. آنچه بر عدم حجّیت آن دلالت دارد یکى اصل است و دیگرى اخبار.
در روایت حسنه "ابراهیم‏بن هاشم" وارد شده که امام صادق‏علیه‏السلام در جواب سائلى که از افسانه خوابِ "ابىّ‏بن کعب" سئوال نموده فرمود:
"ان دین اللَّه أَعزّ أن یرى فى النوم".
امر دین عزیزتر و والاتر از این است که بخواهیم با خواب آن را سامان دهیم.
و در حدیث دیگر وارد شده است که رؤیا بر سه بخش است: بخشى بشارت از خدا است براى مؤمن؛ و بخش دیگر به وحشت افکندن مؤمن توسط شیاطین است؛ و بخش سوم تجسّم خیالات نفسانى است (اضغاث احلام).
اخبار زیادى به این مضمون وارد شده و قرآن به آن ناطق است، سپس مى‏فرماید: وقتى امر خواب بر این مبنا استوار است، چگونه خواب رحمانى را از رویاى شیطانى مى‏توان جدا کرد؟


امّا طرفداران حجّیت خواب، به روایتى استدلال کرده‏اند که از پیامبرعلیه‏السلام به ما رسیده است:
 "من رآنی فى المنام فقد رانى فإنّ الشیطان لایتمثّل بى".
هر کسى پیامبرعلیهم‏السلام را در خواب دید آن رؤیا حقیقت دارد، زیرا شیاطین به صورت آن حضرت مجسّم نمى‏شوند.
آنگاه مرحوم نراقى چنین جواب مى‏دهد: دیدار معصوم در خواب فرع آن است که او را در بیدارى دیده باشیم، و گر نه چگونه مى‏توان گفت: آنکه را در خواب دیده معصوم است.
و سرانجام مى‏فرماید: آنچه مسلّم است حجّیت کلام معصوم است در بیدارى و وضع عادى، نه در خواب  و رؤیا. و روایات دیگر را هم توجیه کرده و سرانجام، قول مشهور (عدم حجیت) را پذیرفته است.
مرحوم میرزاى قمى نیز در کتاب "قوانین" مسئله را طرح و حجیت آن را مردود دانسته است.
علامه حلّى در جواب سائل - سیّد مهنّا - دستورات رؤیایى معصوم را به دو دسته تقسیم کرده است:
1 - دستوراتى که خلاف ظواهر کتاب و سنّت است.
2 - دستوراتى که موافق کتاب و سنت است.
گروه اوّل را مردود دانسته، و گروه دوم را جائز العمل گرفته است نه واجب، وصاحب "حدائق" نیز قول  علامه را قبول کرده است.
در هر حال مسئله گسترده‏تر از آن است که دراین نوشتار جوانب آن مورد بررسى قرار گیرد، امّا پویندگان بحث مى‏توانند به "بحارالانوار" و "مصابیح الانوار" و "دار السلام" حاجى نورى مراجعه کنند.
اختلاف در جایى است که رؤیا و مکاشفه بر خلاف عقل و کتاب و سنّت نباشد، و از طرفى هم انسان قطع و یا اطمینان به صحّت آن پیدا نکند.
داستانى از محقق حلّى


معروف است که مرحوم محقق حلى - از اکابر فقهاى شیعه - چند شب پشت سرهم در خواب مى‏دید که به او گفته مى‏شود: فردا دیوانه‏اى وارد مسجد مى‏شود، او را از مسجد اخراج نکن.
مرحوم محقق بر خلاف آنچه در خواب مى‏دید، وقتى آن دیوانه وارد مسجد مى‏شد، طبق دستورات دینى عمل مى‏کرد و او را از مسجد اخراج مى‏نمود و به خواب خود اعتنا نمى‏کرد و مى‏گفت: اگر پنجاه مرتبه هم این خواب تکرار شود، چون خواب حجّت شرعى نیست به آن اعتنا نمى‏کنم و طبق حجّت شرعى که در دست هست (روایات معتبره) دیوانه را از مسجد بیرون خواهم کرد. از آن زمان به او لقب محقق داده شد.
این داستان صحّت داشته باشد یا نداشته باشد، در هر حال مضمون آن از محکمات است؛ زیرا راه اساسى و وظیفه شرعى ما این است که نباید به واسطه خواب و خیال و گفتار این و آن و یا ساخته‏هاى درویشان و قلندران، از محکمات دینى و حجّت‏هاى شرعى دست بر داریم، گرچه این امور توأم با بعضى قضایاى شگفت و جریانات فوق العاده باشد؛ زیرا ممکن است شیاطین و ارواح خبیثه براى اضلال وفریب دادن افراد اقداماتى داشته باشند.
همان گونه که گفته شد: این جهان پر از اسرار و اطوار مرموز است و حق و باطل در پیدا و ناپیداى آن جریان دارد. شیاطین حسابى دارند و فرشتگان حساب دیگر، ارواح خبیثه دخالتى و ارواح طیّبة برکاتى  دارند، جنّ وپرى اقتداراتى، و اوتاد وابدال تصرفاتى دارند.
نمى‏شود هر کشف و خوابى را حق دانست و به حساب ارواح طیّبه گذاشت. آنچه مسلّم است این است که هر نیروى پیدا و ناپیدا که دستورشان خلاف دستورات شرع و یا مشتمل بر تناقض باشد، داخل در سلسله باطل و جریان شیطانى و تخیّلات نفسانى است.
کوتاه سخن اینکه: خواب‏ها ومکاشفات یکسان و یکنواخت نیست، بسیارى از آنها باطل و شیطانى است و بعضى از آنها حقّ و رحمانى است و در هر صورت، تشخیص حق از باطل آنها مشکل است. بر این اساس، حجیّت آن در شرع مقدس حتّى براى خود شخص ثابت نیست تا چه رسد به دیگران؛ و این هم از معجزات این دین مبین است که دیانت و امانت الهى را به خواب و خیال محوّل نکرده است و گرنه هر روزه به بهانه خواب و خیال و مکاشفات دروغین، مواجه با گرایش‏هاى انحرافى و روش‏هاى ابلیسى مى‏شدیم.
اشکال بسیارى از داستانها


در کتابهایى که اخیراًچاپ مى‏شود داستانهاى زیادى نوشته‏اند، اما از نظر فنّى نوعاً قابل اعتماد نیستند؛ چون آنها منتهى مى‏شود به اشخاصى که مجهول‏الهویه‏اند و از وضع آنان اطلاعى در دست نیست.
بناى نگارنده این است که آنچه انتخاب مى‏کند، افراد در تمام سلسله سند شناخته شده باشند، و قهرمان میدان دیدار هم از افراد نخبه و اهل دقت و نظر باشد.
بررسى چند خواب و مکاشفه


منظور نگارنده این نیست که همه خواب‏ها باطل و یا همه مکاشفات توهم وخیال است، بلکه مقصود ارائه راه اعتدال و جلوگیرى از افراط و تفریط است؛ نه چنان است که همه را تأیید توان کرد و نه چنان است که همه را تکذیب نماییم.
در هر حال، در شرع مقدس حجّیت آنها مردود است، مگر آنجا که براى انسان از ضمیمه قرائن خارجى و اوضاع و احوال وشواهد داخلى، قطع به صحّت و یا لااقل اطمینان به آن حاصل شود. زیرا بسیارى از خوابها و مکاشفات، شیطانى و بخش دیگرى الطاف رحمانى است، نظیر این داستانها.
1 - خواب شهید ثانى


شیخ بهائى از پدرش مرحوم شیخ حسین -که از شاگردان برجسته شهید بوده است- نقل مى‏کند: صبحگاهى به نزد استاد رفتم. در فکر فرو رفته بود. از سبب آن پرسیدم، فرمود: شب در خواب دیدم که "سیّد مرتضى علم الهدى" تمام علماى امامیه را دعوت کرده است، همین که من وارد شدم به پا ایستاد و فرمود: نزد شهید اول (محمدبن مکى) بنشین.
من هم حسب الامر ایشان، نزد شهید نشستم، امّا بعد از حضور میهمانها بیدار شدم و اینک به این خواب فکر مى‏کنم؛ تصوّر مى‏کنم مرگم در شهادت باشد.
عاقبت، آن رؤیاى رحمانى تحقق یافت و در عهد سلطان سلیم عثمانى در سال ( 966) هجرى قمرى، در اثر سعایت بعضى از اهل سنت، دستگیر شد و در راه اسلامبول سر از بدن او جدا کردند و براى سلطان  آوردند.
2 - رؤیاى حاج شیخ جعفر شوشترى‏رحمةاللَّه


مرحوم حاج شیخ جعفر شوشترى، از اعاظم فقیهان امامیه و از شاگردان صاحب فصول و صاحب جواهر و شیخ انصارى است. او بیانى نافذ و منبرى جالب داشته، در حدّى که بسیارى از اهل معصیت به برکت مواعظ او تائب شده، از راه خویش برگشتند.
او مى‏گوید: در ابتداى امر، حافظه‏ام نارسا و بیانم غیر شیوا بود، ناچار در منبر از روى کتاب مى‏خواندم، شبى در واقعه دیدم که در کربلا هستم و ایام، همان ایّامى است که موکب حسینى‏علیه‏السلام در آن زمین، نزول اجلال فرموده‏اند.
من در خیمه امام‏علیه‏السلام وارد شدم و سلام کردم. آن حضرت مرا نزد خود نشانید و به حبیب‏بن مظاهر فرمود: حاج شیخ جعفر میهمان ما است. آب نداریم به او بدهیم، ولى آرد و روغن هست، براى او طعامى تهیه کن.
حبیب برخاست طعامى پخته نزدم آورد، چند لقمه خوردم. از خواب بیدار شدم. از برکت آن غذا به مقام کنونى رسیده‏ام و از اخبار و آثار اهل بیت، لطائفى را استخراج مى‏کنم که به ذهن دیگران نرسیده است.
وى سرانجام در سال ( 1303) هجرى که از ایران عازم عتبات عالیات بود، دارفانى را وداع گفت و  جنازه‏اش به نجف اشرف منتقل گردید.
3 - رؤیاى مرحوم آیت اللَّه بروجردى


جناب مستطاب آیت اللَّه آقاى سید حسین بدلا که از ائمه جماعت قم و از اساتید دروس سطح نگارنده، و در زمان مرحوم آیت اللَّه بروجردى از اصحاب ایشان بودند فرمود:
در یکى از سفرهاى تابستانىِ مرحوم آقاى بروجردى به قریه وشنوه -از مناطق ییلاقى قم- اولِ روز، از منزلى که در همسایگى ایشان برایم تهیه شده بود بیرون آمدم، دیدم که مرحوم آقا، بر خلاف روش همه روزه که معمولاً بعد از نماز صبح وانجام تعقیبات استراحت مى‏کردند، داخل کوچه قدم مى‏زند و در فکر فرو رفته است.
نزدیک آمدم و علت را پرسیدم.
فرمود: در خواب دیدم که سید مرتضى -همان عالم متفکر قرن پنجم هجرى- از دنیا رفته‏اند و من با جمع زیادى او را تشییع مى‏کنم و به جنازه‏اش در صحن حضرت معصومه‏علیهاالسلام نماز خواندم، از این رؤیا نگرانم.
با ایشان به بیرونى رفتم و براى منحرف کردن فکرشان مسئله‏اى را عنوان نمودم تا از محضرشان استفاده شود -ایشان به قدرى علاقه به بحث‏هاى علمى داشت که وقتى وارد مذاکره مى‏شد، همه چیز را فراموش مى‏کرد-.
بعد از مدتى، مأمور پست آمد و یک محموله پستى را که در روى آن نامه‏اى جدا بود تحویل داد. وقتى نامه را باز کردیم، خبر مرگ مرحوم آیت اللَّه حاج سید محمد تقى خوانسارى -یکى از علماى بزرگ قم- در آن نوشته و زمان تشییع هم معلوم شده بود و به ایشان تسلیت داده بودند.
آقا به مجرد خواندن نامه عازم قم شد. همراه ایشان به قم آمدیم. موفّق به تشییع جنازه شدیم، و بعد آقا به جنازه ایشان نماز خواند و براى استراحت به یکى از حجره‏هاى صحن مطهر آمدند، بعد از مقدارى جلوس فرمود: این همان جمعیّتى است که در خواب مشاهده کردم.
4 - مکاشفه‏اى از مرحوم آیت اللَّه بروجردى


مرحوم شهید قدوسى و دیگران نوشته‏اند: مرحوم آقاى بروجردى فرمود: وقتى که در بروجرد بودم، بنا گذاشتم که هر روز مقدارى کتاب مثنوى مولوى را مطالعه کنم؛ چند روز به این برنامه ادامه دادم تا اینکه یک روز در کتابخانه -که احدى نبود- صدایى به گوشم رسید، مضمونش این بود که "بى راهه مى‏روى". از آن زمان مطالعه آن کتاب را ترک کردم.
مرحوم قدوسى اضافه مى‏کند که آقا فرمود: در زمانى که بروجرد بودم این حالت مکرر به من دست  مى‏داد.
5 - رؤیاى حاج شیخ محمدرضا کرمانى و حاکمیت برزخى حضرت فاطمه‏علیهاالسلام


از مرحوم پدرم بدون واسطه، و از مرحوم آیت اللَّه حائرى با واسطه شنیدم:
مرحوم حاج سید یحیى یزدى -که در منبر ید طولایى داشته‏اند- نقل مى‏کند که مرحوم حاج شیخ محمدرضا کرمانى - از علماى طراز اول کرمان - حاج سید یحیى را براى دفع شبهات شیخیه (یا بابیّه) به کرمان دعوت مى‏کند. مرحوم حاج سید یحیى در مدت چند شب آن چنان آن فرقه را دچار ضربه علمى و خطابى مى‏کند که آنان توطئه قتل ایشان را طراحى مى‏نمایند. به همین منظور ایشان را به یکى از باغ‏هاى اطراف شهر دعوت مى‏کنند.
ایشان در معیّت یک نفر از منافق صفتان به آن باغ رفته، بعد از ورود به سالن پذیرایى، افرادى را مشاهده مى‏کند که از وضع قیافه آنان، به آن توطئه پى مى‏برد. لباسش را در آورده به بهانه تجدید وضو از سالن خارج مى‏شود. وقتى به میان باغ مى‏آید، متوجه مى‏شود که درب باغ را قفل کرده‏اند و در ورطه‏اى گرفتار است که غیر از خداوند کسى قادر به نجات او نیست.
او به حضرت زهراعلیهاالسلام متوسّل مى‏شود و نجات خود را مى‏خواهد و خود را مشغولِ شستن سر و صورت مى‏کند و کارش را طول مى‏دهد. نیم ساعتى تقریباً فاصله مى‏شود که فریاد و غوغا به گوشش مى‏رسد. آنگاه جمع زیادى باغ را محاصره کرده در را شکسته وارد مى‏شوند ومرحوم سید را نجات مى‏دهند.
این جمعیت در معیّت همان عالم کرمانى بوده‏اند، از ایشان سئوال مى‏شود از کجا متوجه قضایا شدى ؟


مى‏گوید: عادتم این است که نزدیک ظهر مقدارى مى‏خوابم. امروز در خواب بودم که حضرت زهراعلیهاالسلام به خوابم آمد و فرمود: "تو مى‏خوابى و حاج سید یحیى را در فلان باغ مى‏خواهند بکشند؟! زود مردم را ببر و او را نجات بده".
 از خواب پریدم و به دستور آن حضرت‏علیهاالسلام عمل کردم و مردم را به سرعت به باغ رساندم.
6 - مکاشفه مرحوم فشارکى


مرحوم آیت اللَّه اراکى مرجع تقلید زمان ما (متوفاى 1415قمرى) فرمود: مرحوم آیت اللَّه سید محمّد فشارکى که از اکابر تلامذه مرحوم حاج میرزا محمد حسن شیرازى بوده‏اند، بعد از فوت مرحوم میرزا هر چه اصرار مى‏شود که رساله عملیه بنویسد و مرجعیت شیعه را بپذیرد قبول نمى‏کند، سرانجام که او را خسته مى‏کنند قسم مى‏خورد و مى‏گوید: "واللَّه خود را اعلم مى‏دانم، اما زیر بار این مسئولیت نمى‏روم".
آنگاه او را رها مى‏کنند و طبعا منزوى مى‏شود. روزى در فکر فرو رفته و وساوسى بر او چیره مى‏گردد که این شد کار، که خود را به دست خود منزوى کردم! آنگاه لطف الهى شامل حالش مى‏شود و در عالم مکاشفه مشاهده مى‏کند که بعضى از کسانى که به دنبال مرجعیّت رفته‏اند -در اثر عدم صلاحیت و کثرت مسئولیت- به میخ آتشین کشیده شده‏اند. وقتى به خود مى‏آید خدا را شکر مى‏کند که زیربار این پُست خطرناک نرفته است.
نگارنده گوید، از مرحوم آقاى بروجردى نقل شده که روزى در درس گریه کرد و فرمود: "هر کس درس  بخواند به امید اینکه مثل من مرجع شود سفیه است".
7 - مکاشفه دیگرى از مرحوم فشارکى


مرحوم استاد به نقل از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم فرمود: مرحوم آیت اللَّه فشارکى در یک بحث علمى گرفتار بن‏بست مى‏شود، روزى تنها به خارج شهر سامرا مى‏رود و در کنار شط در یک گودال مى‏نشیند و در آن بحث فکر مى‏کند. ناگاه مى‏بیند شخصى کنار گودال ایستاده، بعد از سلام مى‏پرسد چه مى‏کنى؟


ایشان به خیال آنکه یکى از اعراب بى‏سواد است پاسخ مى‏دهد: در یک بحث علمى فکر مى‏کنم.
مى‏گوید: کدام مسئله؟


او مسئله را بیان نمى‏کند، آن شخص اصرار مى‏کند.
(مى‏گوید: شما که از این مطالب اطلاعى ندارید )
آن شخص اصرار مى‏کند که بگو در کدام مسئله مانده‏اى؟ سیّد سرانجام مسئله را مى‏گوید. آن شخص مى‏فرماید: اگر این کلمه را به فلان مقدمه بحث اضافه نمایى به نتیجه مى‏رسى.
سیّد با توجّه به آن کلمه مى‏بیند از بن‏بست خارج شد و مسئله حلّ شد. نگاه مى‏کند به بالا تا با آن شخص تماس بیشترى بگیرد، کسى دیده نمى‏شود؛ به سرعت از گودال بالا مى‏آید، اما هر چه بیابان را ملاحظه  مى‏کند احدى به چشم نمى‏خورد، مى‏فهمد که لطف الهى او را دستگیرى کرده است.
8 - داستانى دیگر از مرحوم فشارکى


مرحوم آیت اللَّه حائرى در خاطرات مرحوم پدرشان مى‏نویسد: مرحوم آقاى نائینى، استاد خود - مرحوم سید فشارکى - را بعد از مرگش در خواب مى‏بیند، از او مى‏پرسد: بعد از مردن برتو چه گذشت؟ مى‏گوید: وقتى مُردم از هیچ چیز نگران نبودم، مگر از دو امر: یکى بچه‏هایم و دیگر دِیْنى که به قصاب محله داشتم، ولى در همان حال به من اطمینان داده شد که نسبت به بدهى نگران نباشم که قصّاب به تشییع جنازه‏ام آمد و بعد از مقدارى مشایعت، مرا حلال کرد و از طلب خود صرف نظر نمود.
مرحوم آقاى نائینى فرموده: از خواب بیدار شدم، رفتم به دکان آن قصّاب و گفتم: شما از مرحوم سید  فشارکى طلبکار هستى؟ گفت: فلان مبلغ مى‏خواستم، ولى در حال تشییع جنازه‏اش، او را حلال کردم.
9 - رؤیاى مرحوم آیت اللَّه سید عبدالهادى شیرازى


یکى از کسانى که در عصر ما به مقام شامخ مرجعیت شیعه نائل شد، مرحوم آیت اللَّه آقاى حاج سید عبدالهادى شیرازى است که وى مورد توجه اهل نظر بود، اما عمر مرجعیت او کوتاه بود، زیرا ایشان (پس از آن بیش از چند ماه زنده نماند (خدا او را غریق رحمت فرماید) .
جناب مستطاب آیت اللَّه آقاى وحید خراسانى - که از مراجع بزرگ تقلید عصر حاضر، و از جمله کسانى است که داراى بزرگترین کرسى تدریس در حوزه علمیه قم مى‏باشند، و این جانب از محضرشان استفاده مى‏نمایم - فرمود: مرحوم آقاى حاج سید عبدالهادى به من گفتند: شبى در خواب دیدم که حضرت سیدالشهدا، ابى عبداللَّه الحسین‏علیه‏السلام به بیرونى منزل تشریف آورد و فرمود: دفتر روضه خوانها را بیاور، آوردم فرمود: نام آنها را بخوان! چند نفر را که خواندم به یکى از آنها که رسیدم فرمود: او را خط بزن، و آقاى سیّد جعفر شیرازى را -که براى ایشان کتاب مى‏خواند- به جاى او بنویس.
از خواب بیدار شدم، وقتى سیّد جعفر آمد از او پرسیدم در این ایام کار فوق العاده‏اى انجام داده‏اى؟ گفت: چون ایام محرم فرا رسید، شبى از حرم امیرالمؤمنین‏علیه‏السلام بیرون مى‏آمدم که چشمم به در و دیوار سیاه پوش افتاد، به خاطرم رسید که روضه زیاد شنیده و گریه بسیار کرده‏ام، خوب است یک کتاب "جلاء العیون" بخرم و به منزل ببرم و براى اهل منزل از روى آن کتاب بخوانم تا ثواب روضه خواندن نصیبم شود؛ این کار را انجام دادم و اهل منزل را به فیض رساندم.
آقا جریان خوابش را براى آیة اللَّه وحید مى‏گوید، امّا نام فردى را که از لیست خارج گشته نمى‏برد.
10 - خوابى از نگارنده


سى و پنج سال پیش، عمّه‏اى داشتم که در اثر بیمارى قلبى فوت شد، فرزند ارشدش که وصىّ او بود مبالغى را براى انجام نماز و روزه و ردّ مظالم و وجوهات - طبق وصیت او - در اختیارم گذاشت که به مصرف برسانم، همه را انجام دادم، ولى نسبت به نماز، شخصى به من مراجعه کرد و گفت: اگر پول نماز و روزه نزدت هست، نمازش را من قبول مى‏کنم، من هم آنچه که آن مرحوم براى نماز وصیت کرده بود به او دادم.
شاید یک ماه از قضیه نگذشته بود، در خواب مشاهده کردم که مرحومه عمه‏ام از بیمارستان به منزل ما آمده کنار اطاق خوابید، و اظهار کرد که از سرما ناراحتم و لحافى خواست که روى او بیندازم؛ من هم یکى از لحاف‏هاى موجود را روى او انداختم، اما دیدم حدود یک وجب کوتاه است هر چه سعى کردم آن لحاف به قامت او موزون شود نشد.
از خواب بیدار شدم، فهمیدم یک مقدارى از کارها انجام نشده است، بعد از چند سال آن کسى که نماز را قبول کرده بود، آمد و گفت: من آن زمان بیچاره بودم، آن پول را گرفتم، امّا نماز را نخواندم. حالا پولى که گرفته بودم آورده‏ام. من مجدداً از وصىّ او اجازه گرفتم و فرد دیگرى را براى انجام نماز انتخاب کردم و پول را به او دادم.

 


نوشته شده توسط : درویشی

نظرات دیگران [ نظر]


مفهوم رجعت در زمان ظهور امام زمان

جمعه 86 دی 28 ساعت 1:20 صبح

    
                                                                         

 

 رجعت در فرهنگ شیعه


 

رجعت در لغت به معنى بازگشت است، و مقصود از آن در فرهنگ شیعه، بازگشت گروهى ازامت اسلامى پس از ظهور حضرت مهدى ـ عجل الله فرجه الشریف ـ و قبل از برپایى قیامت به دنیاست . گواه روشن بر وجود رجعت، پیش از هر چیز قرآن کریم است
که در آیه 84 سوره نمل می فرماید : و یوم نحشر من کل أمة فوجا ممن یکذب بآیاتنا فهم یوزعون 
و  در آیه 87 مى فرماید: و یوم ینفخ فى الصور ففزع من فى السموات و من فى الأرض الا من شاء الله و کل اتوه داخرین
چنانکه می ‏بینیم، آیات فوق از دو روز سخن گفته و «یوم» دوم را بر «یوم» نخست عطف نموده است.
افزون بر این، در روز نخست، تنها از زنده شدن گروهى خاص سخن به میان آورده و در روز دوم از مرگ همه انسانها یاد کرده است. از ملاحظه مجموع این نکات در می ‏یابیم که روز نخست غیر از روز قیامت بوده و آن دو با هم فرق دارند.
مجددا یاد آور می ‏شویم آیه نخست از زنده شدن گروهى خاص سخن می گوید، و چنین روزى طبعا نمی ‏تواند روز رستاخیز باشد. زیرا در آن روز همه انسانها پس از نفخ صور زنده می ‏شوند، چنانکه می فرماید: «إن کل من فی السموات و الأرض إلا آتى الرحمن عبدا... و کلهم آتیه یوم القیامة فردا»(مریم/93ـ95) همه کسانى که در آسمانها و زمین هستند با حال تسلیم به محضر خداى مهربان در می آیند... و همه آنان در روز قیامت تنها نزد او حاضر می گردند .
 نیز در آیه دیگر در وصف قیامت می ‏فرماید: و حشرناهم فلم نغادر منهم أحدا (کهف/47): آنان را براى حساب گرد می ‏آوریم، و یک تن را هم رها نمی کنیم.
نتیجه اینکه، از مقایسه دو آیه سوره نمل و اختلاف آنها در مضمون، بایدگفت که جهان در انتظار دو روز است که در یکى تنها برخى از انسانها محشور می ‏شوند و در دیگرى همه انسانها . روایات شیعه، روز نخست را مربوط به پس از ظهور حضرت مهدى و قبل از رستاخیز می ‏داند .
بازگشت گروهى از صالحان و یا تبهکاران قبل از رستاخیز امر شگفت ‏آورى نیست، زیرا در امتهاى پیشین نیز گروهى پس از مرگ بار دیگر زنده شده و پس از مدتى براى بار دوم در گذشته ‏اند .
بازگشت گروهى به این جهان نه مخالف حکم عقل است، و نه معارض با نقل، زیرا همان گونه که یادآور شدیم به صریح قرآن در امتهاى پیشین چنین واقعه‏اى رخ داده، و این خود بهترین گواه بر امکان آن است. و این نیز که برخى پنداشته ‏اند رجعت با تناسخ یکسان است، تصورى کاملا بی پایه است، زیرا تناسخ آن است که نفس پس از مرگ بار دیگر حیات خویش را از نطفه آغاز کند و یا به بدن دیگرى تعلق بگیرد. حال آنکه در رجعت هیچیک از این دو امر باطل وجود ندارد. حکم رجعت از این جهت بسان زنده شدن مردگان در امتهاى پیشین، و معاد جسمانى در قیامت بوده و در حقیقت جلوه‏اى کوچک از رستاخیز نهایى است که در آن همه انسانها بدون استثناء زنده می شوند. 
               
     
                                               Ashura 2                           

علت رجعت
 

شبهه:
 چگونه مهدى منتظر در آخر الزمان مى تواند مردگان را زنده کند، و مؤمنین را عزیز بدارد و فاسقین را عذاب نماید؟ و اصولا آیا اعتقاد به رجعت پشتوانه علمى دارد در حالیکه جزء اعتقادات مسلمین نمى باشد، چرا که عقلا ممکن نیست و دلیل بر آن نداریم.
جواب اجمالى:
زنده کردن مردگان، در حقیقت کار خداوند است، که گاهى به بعضى از بندگان صالحش همچون حضرت عیسى  علیه السلام  و امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف  این اذن را مى دهد بعضى از انسانها را بتوانند زنده کنند و این زنده کردن فقط با اذن الهى امکان پذیر است.
و رجعت هم به معناى زنده شدن بعضى انسانها در دنیا، در موقع ظهور امام زمان عج ، از روایات و بعضى آیات استفاده مى شود، و طبق سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله  این امر در امت اسلامى نیز همانند امتهاى گذشته به وقوع خواهد پیوست.
مساله رجعت ارتباطى با زنده کردن مردگان توسط امام زمان عج  ندارد و شیعیان زنده کردن اموات را به خداوند نسبت مى دهند نه به امام زمان عج
جواب تفصیلى:
قبل از پاسخ به شبهه مذکور لازم است نکاتى ذکر شود و آن اینکه: مساله رجعت هیچ ارتباطى با زنده کردن مردگان و یا عزیز نمودن مؤمنین و عذاب کردن فاسقین، توسط امام زمان ندارد و شیعیان هیچ موقع زنده نمودن مردگان را به امام زمان ربط نمى دهند، بلکه همواره اعتقادشان این است که زنده کردن و یا میراندن مخصوص ذات مقدس خداوند است. با توجه به این مطلب بحث از احیاء مردگان توسط غیر خدا، بحث حاشیه اى خواهد بود. در قرآن کریم خداوند صفاتى را براى خودش مطرح مى کند که مخصوص ذات مقدس او مى باشد و غیر از خداوند کسى از انبیاء و ائمه و ملائکه آن صفات را ندارند. مانند:
 لااله الا هو یحیى و یمیت  معبودى جز او نیست، زنده مى کند و مى میراند
 الله یتوفى الانفس حین موتها  خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض  مى کنند.
 هنگامى که خداوند به عیسى بن مریم(ع) گفت: یاد کن نعمتى را که به تو و مادرت بخشیدیم، زمانى که تو را با «روح القدس» تقویت کردم; که در گهواره و به هنگام بزرگى، با مردم سخن مى گفتى و هنگامى که کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم، و هنگامى که به فرمان من، از گل، چیزى به صورت پرنده مى ساختى، و در آن مى دمیدى، و به فرمان من پرنده مى شد، و کور مادر زاد، و مبتلا به بیمارى پیسى را به فرمان من، شفا مى دادى، و مردگان را (نیز) به فرمان من زنده مى کردى; و هنگامى که بنى اسرائیل را از آسیب رساندن به تو، بازداشتم; در آن موقع که دلایل روشن براى آنها آوردى، ولى جمعى از کافران آنها گفتند: اینها جز سحر آشکار نیست 
 با توجه به مقدمه فوق، مى گوئیم: در همه ادیان به ظهور مصلح جهانى بشارت داده شده است و این مصلح جهانى که وارث همه علوم و معجزات انبیاء گذشته مى باشد و عدل و داد را برقرار کرده و زمین را از لوث ستمگران و خیانتکاران پاک مى کند.
 قرآن مى فرماید: و لقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادى الصالحون
 
در "زبور" بعد از ذکر (تورات) نوشتیم بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد»، و امام زمان (ع) که همان مصلح موعود است همه معجزات پیامبران را خواهد داشت   بنابراین زنده کردن مردگان نیز مى تواند از معجزات آن حضرت باشد اما باید توجه داشت که هرگونه معجزه اى تنها باذن الهى خواهد بود و بدون اذن خداوند انجام معجزه ممکن نیست.
رجعت و عقیده مسلم شیعه
رجعت، به معنى بازگشتن است، و مراد از آن زنده شدن و بازگشتن گروهى، (از نیکان بسیار نیک و انسان هاى بسیار بد) بعد از حضرت قائم عج مى باشد، تا نیکان با مشاهده دولت آن بزرگوار شادمان بشوند و به فیض نصرتش مفتخر گردند. و انسان هاى بد نیز با مشاهده دولتى که هرگز نمى خواستند، غمگین گردند و به ذلت و خوارى برسند، و عقوبت و عذاب ببینند و به دست دوستان آن حضرت کشته شوند و اما دیگر مردمان در قبرها مى مانند تا در قیامت حاضر گردند
اما اینکه گفتید عقلا ممکن نیست و دلیلى بر آن نداریم؟! مى گوئیم
بهترین دلیل بر امکان چیزى وقوع آن است و در امتهاى گذشته نظیر آن واقع شده است و قرآن کریم موارد مختلفى از رجعت را بیان نموده است از جمله به داستان قومى اشاره مى کند که از ترس طاعون از وطن خود فرار کردند و خداوند آنها را مدتى طولانى میراند و سپس به سبب دعاى یکى از پیامبران بنام «حزقیل» همه آنها را زنده کرد بعد از آن پس از مدتى به اجل طبیعى از دنیا رفتند
براى روشن شدن مطلب دو آیه و دو روایت نقل مى شود:
الف) آیات:
1ـ قرآن مى فرماید: الم تر الى الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذر الموت، فقال لهم الله موتوا، ثم احیاهم ان الله لذو فضل على الناس و لکن اکثر الناس لایشکرون  آیا ندیدى آنان را که از بیم مرگ از خانه هاى خود بیرون رفتند و آنها هزاران تن بودند، پس خداوند به آنها گفت: بمیرید. سپس آنان را زنده کرد، بى گمان خدا بر مردم صاحب فضل است. و لکن بسیارى از مردم سپاسگزارى نمى کنند
و طبق قاعده معروف: حکم الامثال فیما یجوز و ما لا یجوز واحد احتمال امتناع آن از بین مى رود و ثابت مى شود که رجعت یک کار ممکنى است و نمى تواند در این امت)پیامبر اسلام) ممکن نباشد، و روایات ما آن را اثبات کرده اند و پیامبر (ص) در این مورد مى فرماید: یکون فى هذه الامه کل ما کان فى بنى اسرائیل حذو النعل بالنعل و القزة بالقزة  هر اتفاقى که در بنى اسرائیل رخ داده بدون ذره اى کم و زیاد در این امت هم رخ مى دهد.
2ـ آیه ى دیگرى که بر رجعت دلالت دارد این است که خداوند مى فرماید: و یوم نحشر من کل امة فوجاً)   به خاطر آور روزى را که ما از هر امتى، گروهى را از کسانى که آیات ما را تکذیب مى کردند محشور مى کنیم، و آنها را نگه مى داریم تا به یکدیگر ملحق شوند، این آیه مربوط به قیامت نمى تواند باشد چون در قیامت همه محشور مى شوند نه از هر گروهى فوجى، لذا این آیه مربوط به رجعت مى شود.
ب) روایات:
1ـ مأمون خدمت
امام رضا (ع) عرض کرد یا ابا الحسن درباره رجعت چه مى گویى؟ حضرت فرمود: رجعت حق است در امت هاى پیشین بوده است و قرآن هم ازآن سخن گفته است و پیامبر هم فرمود: پس مى آید، براى این امت هر آنچه براى امت هاى گذشته پیش آمد، بدون کم و زیاد، و فرمود هنگامى که مهدى (عج) از فرزندان من ظهور نماید، عیسى از آسمان پایین آمده پشت سر آنحضرت نماز مى گذارد... مأمون عرض کرد سرانجام چه مى شود؟ فرمود: حق به اهل خودش بر مى گردد. این روایت به خوبى دلالت بر وجود رجعت و صحت آن دارد که نیازى به توضیح نیست.
2ـ سلمان مى گوید: پیامبر اسلام (ص) دوازده امامى بعد از خود را معرفى نمود، و اسامى هر یک را بیان نمود، من گریستم و عرض کردم آیا من آنها را درک مى کنم؟ فرمود: تو اى سلمان و امثال
تو آنها را دوست مى دارند و با معرفت آنها را درک مى کنند، سلمان گوید خدا را شکر کردم سپس عرض کردم یا رسول الله آیا من تا زمان آنها زنده خواهم بود؟ فرمود: اى سلمان این آیه را بخوان «هنگامى که نخستین وعده فرا رسد گروهى از بندگان نیرومند و جنگجوى خود را بر ضد شما مى انگیزم، خانه ها را جستجو کنند و این وعده اى است قطعى پس شما را بر آنها چیره مى کنیم و شما را بوسیله داراییها و فرزندان کمک خواهیم کرد و نفرات شما را بیشتر قرار مى دهیم  سلمان مى گوید من از روى شوق گریه نمودم و گفتم یا رسول الله این حادثه در زمان شما (و با حضور شما) خواهد بود فرمود آرى و الله در آن زمان من و على و فاطمه و حسن و حسین و نه امام از فرزندان حسین (علیهم اسلام) و هر کسى که در مسیر اهلبیت مظلوم واقع شده اند همه یکجا گردهم مى آییم، آنگاه ابلیس و لشکریان او و مؤمنین واقعى و کافران حقیقى حاضر مى شوند، و فرمود ماییم تأویل این آیه: «ما چنین اراده نموده ایم، که بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان وارثان روى زمین قرار دهیم». سلمان مى گوید از نزد پیامبر (ص) برخواستم از آن به بعد، هیچ باکى نداشتم که من مرگ را ملاقات کنم و یا او به سراغم آید.

 
 Gif 1

 

 


نوشته شده توسط : درویشی

نظرات دیگران [ نظر]


                                                                      بسم الله الرحمن الرحیم       

سؤال علیهم‏السلام تعبیرهای مشکوک برخی از ذاکرین درمدایح اهل بیت علیهم‏السلام تعبیراتی مانند: مست مستم من، هر چه باداباد، علی پرستم من، همچون زهرا مادرت، از همه خوشگلتری و یا ابا صالح بیا را به کار می‏برند که به نظر می‏رسد با شأن اهل بیت علیهم‏السلام منافات دارد. آیا به کار بردن این گونه الفاظ اشکال دارد؟
آیة‏الله العظمی خامنه‏ای: «معلوم نیست ظاهر این الفاظ مرادشان باشد و در هر صورت الفاظ خوب و اشعار بهتر فراوان است آن‏ها را بخوانند.»
آیة‏الله العظمی فاضل لنکرانی: «نباید مسائلی که خلاف شأن ائمه اطهار علیهم‏السلام است و موجب هتک حرمت آن‏ها می‏شود، بیان شود.»
آیة‏الله العظمی تبریزی: «به کار بردن تعبیراتی که در بین مردم سبکی محسوب می‏شود، در مورد ائمه معصومین علیهم‏السلام اشکال دارد.»
آیة‏الله العظمی صافی گلپایگانی: «باید در مدایح اهلبیت علیهم‏السلام از بهترین و رساترین مدایح که مشتمل بر مضامین صحیح و اقتباس از آیات و احادیث و نکات شعری ادیبانه و دور از غلوّ است، استفاده شود.»
آیة‏الله العظمی بهجت: «البته با الفاظی که در شأن آن بزرگواران نیست، نباید مدح کنند و الفاظ مناسبتر فراوان است.»
آیة‏الله العظمی مکارم شیرازی: «این گونه تعبیرات مناسب نیست.»
آیة‏الله العظمی نوری همدانی: «هر تعبیری که منافات با عظمت مقام اهلبیت علیهم‏السلام دارد جایز نیست.»
شرکت در مجالس عروسی آلوده به گناه
سؤال 1: شرکت نکردن در مجالس عروسی که نوعا همراه با لهو و لعب است گاهی باعث دشمنی و خصومت بین اقوام و فامیل می‏شود، در این مورد وظیفه چیست؟
حضرت آیة‏الله العظمی بهجت: «این نوع بهانه‏ها باعث حلال شدن حرام الهی نمی‏شود.»
حضرت آیة‏الله العظمی تبریزی: «می‏توانید شرکت کنید ولی هنگام شروع لهو و لعب نهی از منکر نمایید. اگر اثر نکرد حرکت نمایید، در این صورت مأجور هستید.»
حضرت آیة‏الله العظمی خامنه‏ای: «شرکت کردن در مجالس حرام در هر صورت جایز نیست و امر به معروف و نهی از منکر بر همه واجب است.»
حضرت آیة‏الله العظمی سیستانی: «اگر مبتلا به حرام می‏شود، جایز نیست.»
حضرت آیة‏الله العظمی صافی گلپایگانی: «شرکت در مجالس معصیت جایز نیست.»
حضرت آیة‏الله العظمی مکارم شیرازی: «در صورتی که نتوانید آن‏ها را نهی از منکر کنید، نباید شرکت کنید.»
سؤال 2: شرکت کردن در مجالس جشن و عروسی که در آن برنامه‏های موسیقی اجرا می‏شود، چگونه است؟»
حضرت آیة‏الله العظمی بهجت: «اگر موسیقی مطرب و لهوآور است، حرام است.»
حضرت آیة‏الله العظمی تبریزی: «گوش دادن به موسیقی لهوی و لو در مجالس عروسی جایز نیست.»
حضرت آیة‏الله العظمی خامنه‏ای: «شرکت در این گونه مجالس در صورتی که تأیید و یا تشویق گناهکار باشد حرام است.»
حضرت آیة‏الله العظمی سیستانی: «اگر موسیقی مجالس لهو و عیاشی است، شرکت کردن جایز نیست.»
حضرت آیة‏الله العظمی صافی گلپایگانی: «جایز نیست.»
حضرت آیة‏الله العظمی فاضل لنکرانی: «شرکت در مجالس لهو و لعب جایز نیست.»
حضرت آیة‏الله العظمی مکارم شیرازی: «شرکت در مجلس گناه جایز نیست.»
حضرت آیة‏الله مظاهری: «جایز نیست.»
سؤال 3: احتراما از حضرت عالی استدعا می‏شود، در ارتباط با شادی و کف‏زدن در جشن‏های میلاد اهل بیت علیهم‏السلام نظر خود را اعلام فرمایید؟
حضرت آیة‏الله العظمی بهجت: «اگر در حد لهو نباشد و بی‏احترامی هم نشود،
قابل توجه مبلّغان ارجمند:
بخش استفتاءات ماهنامه مبلّغان افتخار دارد پاسخگوی نیازهای فقهی شما عزیزان در امر تبلیغ باشد. همه‏ی شما می‏توانید مسائل مورد نظر خود را کتبا به آدرس دفتر مجله ارسال دارید تا در اسرع وقت نظر مراجع بزرگوار را در شماره‏های بعدی مجله دریافت کنید.
مانع ندارد و الا باید احتراز شود.»
حضرت آیة‏الله العظمی خامنه‏ای: «کف زدن به نحو متعارف در مجالس جشن و سرور اشکال ندارد ولی در مراسم مذهبی موالید اهل بیت علیهم‏السلام مناسب است، به جای کف زدن به ذکر صلوات و تکبیر، فضای مجلس را عطرآگین سازند.
حضرت آیة‏الله العظمی تبریزی: «دست زدن از مصادیق لهو است و با مجال معصومین علیهم‏السلام مناسبت ندارد و مناسب با مجالس مذکور تکبیر و صلوات و مانند این‏هاست؛ والله العالم.»
حضرت آیة‏الله العظمی فاضل لنکرانی: «در غیر از مساجد و حسینیه‏ها مانعی ندارد.»
حضرت آیة‏الله العظمی مکارم شیرازی: «کف زدن مانعی ندارد امّا در مساجد و حسینیه‏ها ترک شود.»

 

 
    


نوشته شده توسط : درویشی

نظرات دیگران [ نظر]


<   <<   6   7      >

/body>

log